در تكاپوي بودن و نبودن اين ذهن انسانهاست كه آنها را به سوي سرنوشتي كه انتخاب ميكنند ميكشاند و نه تقديري كه از ابتداي زندگي بر پيشاني آنها حك شده است . انسان مختار كامل به دنيا مي آيد و خداوند تمام زمام زندگي او را به او مي سپارد و نعمات خود را عرضه ميدارد ، حال بايد انسان با عقل و درايت خود به پيشرفت و زندگي سالم و ايده آل خود برسد و تقدير را براي خود رقم بزند .
از ابتداي زماني كه خود را شناختم نمي توانستم باور كنم كه خداوند مي خواهد و من به دنيا مي آيم و خداوند مي خواهد و من مي ميرم و اين خداوند است كه اين مشكلات را بر سر راه من قرار ميدهد تا من با آنها دست و پنجه نرم كنم و اين خداوند است كه تمام زمام زندگيم را به دست گرفته است و تقديري جز آنچه كه خداوند براي من برای من در نظر گرفته است، در زندگيم وجود نخواهد داشت . اين مسائل مرا مي آزرد. چون آشكارا تمام اختيار مرا كه خداوند به من ارزاني داشته زير سوال مي برد و حتي مي شد با آن مسئله خود كشي را هم توجيه كرد . به دليل اين كه من اختياري از خود ندارم پس خود كشي نيز نمي تواند كار خودم باشد بلكه تقدير من است .
آري سوالها يكي پس از ديگري پديد مي آمد و جوابهاي مجهول را افزايش ميداد و پي در پي مرا به سوي نابودي و مرز جنون مي كشاند تا زماني كه من تصميم گرفتم و عهدی با خود گذاشتم که اول به جواب سوالهايم برسم و سپس اگر دنيا جبر كامل بود به زندگی خود پایان دهم و به اين جبر پاياني نيك بخشم و اگر اختیار بود تا آخرین نفس زندگیم را بسازم و به تمام آرزوهایم برسم و سپس رهسپار دنیای دیگر شوم. پس از آن يك به يك به سوالها جواب ميدادم كه برخي را براي دوستان عزيز خود بيان ميكنم .
در ابتدا اشاره ميكنم به اين كه خداوند قادر مطلق است و چنين قادري هيچ گاه خود را در گير امور نمي كند و اصلاً اين موضوع يك امر محال براي چنين وجود بي نيازي است . برداشت من از چگونگي ساخت اين دنيا به اين گونه است كه خداوند به هنگام ساخت و توليد اين دنيا تمام قوانين آن را بي كم و كاست ساخته است و نمي توان غير از اين از چنين وجود قادري انتظار داشت . يعني وقتي بيان ميدارد كه از من بخواهيد تا برايتان مهيا سازم . يعني اينكه وقتي از خداوند طلب چيزي را ميكنيم قوانين اين بخش شروع به فعاليت كرده و كائنات را براي جواب به درخواست ما فعال ميسازد و كائنات نيز طبق قوانين خود جوابي در خور درخواست ما به ما ميدهند . قوانين اين بخش و بخشهاي مربوط به آن را خداوند تماماً در دنيا پديد آورده است و نيز در كتبي كه توسط پيامبران ما در اختيارمان قرار داده بصورت ساده و بدون شرح مازاد كلمات اين قوانين را بيان كرده و فقط، راه استفاده از اين قوانين را بيان نموده است .
اولین سؤالی که مرا بسیار آزار میداد، این بود که به دنيا آمدن انسان جبر است یا اختیار؟ منظور خداوند از اين كه به دنيا آمدن ما در دست اوست چيست ؟ اگر به دنيا آمدن ما جبر باشد عملاً اختياری كه خداوند خود بیان میدارد که وجه تمایز ما از موجودات ديگر است نقض میشود. تولید مثل در انسان به روش آمیزش است یعنی نزدیکی یک انسان مؤنث و مذکر باعث تولید یک انسان خواهد شد. قبل از هر چیز همه ما میدانیم که اگر رضایتی میان این جفت نباشد ازدواجی اتفاق نمی افتد و به کل وجود فرزند منتفی خواهد شد پس نتیجه میگیریم ازدواج حاصل اختیار دو فرد برای زندگی کردن در کنار هم است و در پی این ازدواج آمیزش و در ادامه تولید نسل را خواهیم داشت . در صورتیکه در حیوانات تنها غریزه است که آنها را برای آمیزش ترغیب میکند. پس ما در می یابیم که حاصل اختیار پدر و مادر برای آمیزش فرزند است . همانطور که میدانیم هر فرزند دارای خصوصیات جسمی و روحی به ارث برده از مادر و پدر خود است و همانطور که اطلاع دارید علم پزشکی تا جایی پیشرفت کرده است که ادعا دارد حتی خصوصیات اخلاقی چند نسل قبل نیز در نقشه ژنوم تولید نسل تأثیر دارد. مطرح شدن توليد كودك به صورت لقاح مصنوعي و خارج از رحم مادر نیز گویای این مسئله است که تولید انسان نیاز به دی ان ای و خصوصیات ژنوم انسان دارد و نشان دهنده این است حتی کودک را بدون نیاز به آمیزش هم می توان تولید کرد و این امر به دست انسان محقق شده است و به واقعيت امروز دنيا تبديل گشته است و این مبحث ما را آگاهتر میسازد که 100% اختیار انسان است که باعث ازدیاد نسل می شود. با بیان این مباحث حال میدانیم که به دنيا آمدن انسان اختيار غير مستقيم است . يعني پدر و مادر هر انساني تصميم ميگيرند كه شخصي به دنيا بيايد و او نيز با آميزشي كه طريق اوليه توليد مثل است به دنيا مي آيد و با توضيح اين مسئله به سوالات دیگرمان نیز میرسیم كه چرا ما در كشوري ديگر يا خانواده اي ديگر و يا چرا در جسمي ديگر به دنيا نيامده ايم !؟ حال منظور خداوند از به دنيا آمدن ما به دست او چيست ؟ منظور خداوند مبدأ وجودي انسان يعني ابتداي امر توليد يك انسان است و خداوند فقط به تولید ابتدایی یک انسان اشاره می کند و همان طور که میدانید اصل وجود هر چیز اختراع و ساخت اولیه آن است و پس از اینکه چیزی اختراع و ساخته میشود به نام مخترع آن ثبت می گردد و ازدیاد آن چیز هیچ تأثیری بر روی نام مخترع آن ندارد (مثل اختراع لامپ و نام ادیسون) . خداوند پس خلق انسان به او براي توليد مثل اختیار داد و با قرار دادن وسايل و امكانات در بدن او براي تولید مثل و ازدیاد نسل به او کمک کرد .
سوال ديگر كه ذهن مرا بيش از پیش درگیر خود می ساخت اين بود كه منظور خداوند از اين كه بيان ميدارد مرگ انسانها در دست من است چيست ؟ خوب بايد در ابتدا بگويم كه مرگ كاملاً اختيار است و جبري در مرگ وجود ندارد . چون انسانها هر چه در سلامت بدن خود سعي كنند و از محيطهاي پر خطر دوري كنند و تغذيه سالم و معتدلي داشته باشند بيشتر زنده خواهند بود و عمر افزونتري خواهند داشت. اين مسئله را هر روز از طريق آمارها و اطلاعات پزشكي كه دريافت ميكنيم ميتوانيم دريابيم . مبحث ديگري كه ميتوان در اين امر بيان نمود مبحث خودكشي است . خداوند در تمام اديان خودكشي را نهي كرده و عملي خلاف خواسته اش از يك انسان بيان ميكند . پس در صورتي كه مرگ جبر باشد خودكشي نيز جبر است و اساساً تبعات اين امر متوجه فرد نخواهد بود . با بيان اين مطلب به اين نتيجه ميرسيم كه مرگ نمي تواند جبر باشد چون صدمه زدن به بدن و خودكشي از سوي خداوند نهي شده است و امكان ندارد كه مسبب اين عمل خداوند باشد.
تا به اينجا در مورد مباحث ابتدايي و انتهايي بحث كرديم و مسائل مياني باقي مانده است يعني همان مسائل روزمره زندگي، كه در این قسمت مورد بحث قرار خواهد گرفت.
در زندگي روزمره مسبب تمام مسائلي كه براي انسان پيش مي آيد خود فرد است يعني خود فرد در مواردي تلاش بعمل آورده و ذهن خود را روي آن مسئله متمركز ساخته و با قدرت مجموع اين دو توانسته است به موفقيت برسد و در مواردي نيز تلاش نكرده و ذهن خود را متمركز اين مسائل نساخته و نتوانسته است به موفقيتي دست يابد .
در حوادثي كه روان و جسم انسان را در زندگي روزمره تهديد ميكند نيز به نظر من 100% انسان خود مسبب آن است . در رانندگي بي احتياطي فرد باعث ميشود حتي در جاده سالم و كم تردد هم تصادف كند و با احتياط رانندگي كردن باعث ميشود كه فرد از شرايط پر تردد و جاده اي ناسالم و گاريچياني بي حوصله جان سالم به در برده و آرام از رانندگي خود لذت ببرد . در حوادثي چون دزدي و قتل باز فرد مقتول يا مال باخته مقصر است . چون اگر ما احساسات و عواطف يك فرد را به سخره نگيريم و باعث به وجود آمدن اختلالات رواني و روحي فرد نشويم و يا عملي انجام ندهيم كه تنها سود خودمان مطرح باشد و يا جانب احتيات را رعايت كنيم ، هيچگاه مقتول نخواهيم بود و يا اگر تمام جوانب احتيات را در مورد اموالمان صورت دهيم هيچگاه مال باخته نخواهيم بود .
البته اين مطلب را نبايد از ذهن دور ساخت كه همه ما گاه گاهي دچار خطا ميشويم و تبعات آنرا بايد بپذيريم و نباید بگوييم که دیگران باعث این مسئله بودند و یاخداوند این تقدیر را برای من رقم زده و از مشیت نمی توان فرار کرد چون مشیت همان است که شما می سازید .
در یک نگاه کلی می توان گفت افکار و باورهای ما منشأ رفتارهای ما هستند، رفتارهای ما بر اثر تکرار به عادت های مان تبدیل میشوند، عادتهای ما شخصیت ما را شکل می دهند و نهایتاً شخصیت ما سرنوشت و تمامیت زندگیمان را رقم می زند.
و آخرین حرف اینکه شما در زندگی حالتان همان هستید که قبلاً در ذهنتان ساخته اید و شما همان خواهید شد که هم اکنون به آن می اندیشید.
و خداوند همچون شباني كه هيچگاه گله اش را تنها نمي گذارد ، هيچگاه ما را تنها نگذاشت و هميشه و در تمام قرون و اعصار ما را راهنمايي كرد تا درست زندگي كنيم و هم دنيا و هم آخرت خود را به بهترين نحو با كائناتي كه به ما عطا فرموده و با قوانين زيبايي كه براي فعال كردن اين كائنات وضع كرده بسازيم . حال به خودمان بستگي دارد كه بخواهيم يا نه ...
قابل توجه خوانندگان محترم که تمامی مطالب بیان شده برداشتی شخصی از موضوعات بیان شده است و بر اساس تحقیقات و بررسی های متعدد نگارش شده است .
از ابتداي زماني كه خود را شناختم نمي توانستم باور كنم كه خداوند مي خواهد و من به دنيا مي آيم و خداوند مي خواهد و من مي ميرم و اين خداوند است كه اين مشكلات را بر سر راه من قرار ميدهد تا من با آنها دست و پنجه نرم كنم و اين خداوند است كه تمام زمام زندگيم را به دست گرفته است و تقديري جز آنچه كه خداوند براي من برای من در نظر گرفته است، در زندگيم وجود نخواهد داشت . اين مسائل مرا مي آزرد. چون آشكارا تمام اختيار مرا كه خداوند به من ارزاني داشته زير سوال مي برد و حتي مي شد با آن مسئله خود كشي را هم توجيه كرد . به دليل اين كه من اختياري از خود ندارم پس خود كشي نيز نمي تواند كار خودم باشد بلكه تقدير من است .
آري سوالها يكي پس از ديگري پديد مي آمد و جوابهاي مجهول را افزايش ميداد و پي در پي مرا به سوي نابودي و مرز جنون مي كشاند تا زماني كه من تصميم گرفتم و عهدی با خود گذاشتم که اول به جواب سوالهايم برسم و سپس اگر دنيا جبر كامل بود به زندگی خود پایان دهم و به اين جبر پاياني نيك بخشم و اگر اختیار بود تا آخرین نفس زندگیم را بسازم و به تمام آرزوهایم برسم و سپس رهسپار دنیای دیگر شوم. پس از آن يك به يك به سوالها جواب ميدادم كه برخي را براي دوستان عزيز خود بيان ميكنم .
در ابتدا اشاره ميكنم به اين كه خداوند قادر مطلق است و چنين قادري هيچ گاه خود را در گير امور نمي كند و اصلاً اين موضوع يك امر محال براي چنين وجود بي نيازي است . برداشت من از چگونگي ساخت اين دنيا به اين گونه است كه خداوند به هنگام ساخت و توليد اين دنيا تمام قوانين آن را بي كم و كاست ساخته است و نمي توان غير از اين از چنين وجود قادري انتظار داشت . يعني وقتي بيان ميدارد كه از من بخواهيد تا برايتان مهيا سازم . يعني اينكه وقتي از خداوند طلب چيزي را ميكنيم قوانين اين بخش شروع به فعاليت كرده و كائنات را براي جواب به درخواست ما فعال ميسازد و كائنات نيز طبق قوانين خود جوابي در خور درخواست ما به ما ميدهند . قوانين اين بخش و بخشهاي مربوط به آن را خداوند تماماً در دنيا پديد آورده است و نيز در كتبي كه توسط پيامبران ما در اختيارمان قرار داده بصورت ساده و بدون شرح مازاد كلمات اين قوانين را بيان كرده و فقط، راه استفاده از اين قوانين را بيان نموده است .
اولین سؤالی که مرا بسیار آزار میداد، این بود که به دنيا آمدن انسان جبر است یا اختیار؟ منظور خداوند از اين كه به دنيا آمدن ما در دست اوست چيست ؟ اگر به دنيا آمدن ما جبر باشد عملاً اختياری كه خداوند خود بیان میدارد که وجه تمایز ما از موجودات ديگر است نقض میشود. تولید مثل در انسان به روش آمیزش است یعنی نزدیکی یک انسان مؤنث و مذکر باعث تولید یک انسان خواهد شد. قبل از هر چیز همه ما میدانیم که اگر رضایتی میان این جفت نباشد ازدواجی اتفاق نمی افتد و به کل وجود فرزند منتفی خواهد شد پس نتیجه میگیریم ازدواج حاصل اختیار دو فرد برای زندگی کردن در کنار هم است و در پی این ازدواج آمیزش و در ادامه تولید نسل را خواهیم داشت . در صورتیکه در حیوانات تنها غریزه است که آنها را برای آمیزش ترغیب میکند. پس ما در می یابیم که حاصل اختیار پدر و مادر برای آمیزش فرزند است . همانطور که میدانیم هر فرزند دارای خصوصیات جسمی و روحی به ارث برده از مادر و پدر خود است و همانطور که اطلاع دارید علم پزشکی تا جایی پیشرفت کرده است که ادعا دارد حتی خصوصیات اخلاقی چند نسل قبل نیز در نقشه ژنوم تولید نسل تأثیر دارد. مطرح شدن توليد كودك به صورت لقاح مصنوعي و خارج از رحم مادر نیز گویای این مسئله است که تولید انسان نیاز به دی ان ای و خصوصیات ژنوم انسان دارد و نشان دهنده این است حتی کودک را بدون نیاز به آمیزش هم می توان تولید کرد و این امر به دست انسان محقق شده است و به واقعيت امروز دنيا تبديل گشته است و این مبحث ما را آگاهتر میسازد که 100% اختیار انسان است که باعث ازدیاد نسل می شود. با بیان این مباحث حال میدانیم که به دنيا آمدن انسان اختيار غير مستقيم است . يعني پدر و مادر هر انساني تصميم ميگيرند كه شخصي به دنيا بيايد و او نيز با آميزشي كه طريق اوليه توليد مثل است به دنيا مي آيد و با توضيح اين مسئله به سوالات دیگرمان نیز میرسیم كه چرا ما در كشوري ديگر يا خانواده اي ديگر و يا چرا در جسمي ديگر به دنيا نيامده ايم !؟ حال منظور خداوند از به دنيا آمدن ما به دست او چيست ؟ منظور خداوند مبدأ وجودي انسان يعني ابتداي امر توليد يك انسان است و خداوند فقط به تولید ابتدایی یک انسان اشاره می کند و همان طور که میدانید اصل وجود هر چیز اختراع و ساخت اولیه آن است و پس از اینکه چیزی اختراع و ساخته میشود به نام مخترع آن ثبت می گردد و ازدیاد آن چیز هیچ تأثیری بر روی نام مخترع آن ندارد (مثل اختراع لامپ و نام ادیسون) . خداوند پس خلق انسان به او براي توليد مثل اختیار داد و با قرار دادن وسايل و امكانات در بدن او براي تولید مثل و ازدیاد نسل به او کمک کرد .
سوال ديگر كه ذهن مرا بيش از پیش درگیر خود می ساخت اين بود كه منظور خداوند از اين كه بيان ميدارد مرگ انسانها در دست من است چيست ؟ خوب بايد در ابتدا بگويم كه مرگ كاملاً اختيار است و جبري در مرگ وجود ندارد . چون انسانها هر چه در سلامت بدن خود سعي كنند و از محيطهاي پر خطر دوري كنند و تغذيه سالم و معتدلي داشته باشند بيشتر زنده خواهند بود و عمر افزونتري خواهند داشت. اين مسئله را هر روز از طريق آمارها و اطلاعات پزشكي كه دريافت ميكنيم ميتوانيم دريابيم . مبحث ديگري كه ميتوان در اين امر بيان نمود مبحث خودكشي است . خداوند در تمام اديان خودكشي را نهي كرده و عملي خلاف خواسته اش از يك انسان بيان ميكند . پس در صورتي كه مرگ جبر باشد خودكشي نيز جبر است و اساساً تبعات اين امر متوجه فرد نخواهد بود . با بيان اين مطلب به اين نتيجه ميرسيم كه مرگ نمي تواند جبر باشد چون صدمه زدن به بدن و خودكشي از سوي خداوند نهي شده است و امكان ندارد كه مسبب اين عمل خداوند باشد.
تا به اينجا در مورد مباحث ابتدايي و انتهايي بحث كرديم و مسائل مياني باقي مانده است يعني همان مسائل روزمره زندگي، كه در این قسمت مورد بحث قرار خواهد گرفت.
در زندگي روزمره مسبب تمام مسائلي كه براي انسان پيش مي آيد خود فرد است يعني خود فرد در مواردي تلاش بعمل آورده و ذهن خود را روي آن مسئله متمركز ساخته و با قدرت مجموع اين دو توانسته است به موفقيت برسد و در مواردي نيز تلاش نكرده و ذهن خود را متمركز اين مسائل نساخته و نتوانسته است به موفقيتي دست يابد .
در حوادثي كه روان و جسم انسان را در زندگي روزمره تهديد ميكند نيز به نظر من 100% انسان خود مسبب آن است . در رانندگي بي احتياطي فرد باعث ميشود حتي در جاده سالم و كم تردد هم تصادف كند و با احتياط رانندگي كردن باعث ميشود كه فرد از شرايط پر تردد و جاده اي ناسالم و گاريچياني بي حوصله جان سالم به در برده و آرام از رانندگي خود لذت ببرد . در حوادثي چون دزدي و قتل باز فرد مقتول يا مال باخته مقصر است . چون اگر ما احساسات و عواطف يك فرد را به سخره نگيريم و باعث به وجود آمدن اختلالات رواني و روحي فرد نشويم و يا عملي انجام ندهيم كه تنها سود خودمان مطرح باشد و يا جانب احتيات را رعايت كنيم ، هيچگاه مقتول نخواهيم بود و يا اگر تمام جوانب احتيات را در مورد اموالمان صورت دهيم هيچگاه مال باخته نخواهيم بود .
البته اين مطلب را نبايد از ذهن دور ساخت كه همه ما گاه گاهي دچار خطا ميشويم و تبعات آنرا بايد بپذيريم و نباید بگوييم که دیگران باعث این مسئله بودند و یاخداوند این تقدیر را برای من رقم زده و از مشیت نمی توان فرار کرد چون مشیت همان است که شما می سازید .
در یک نگاه کلی می توان گفت افکار و باورهای ما منشأ رفتارهای ما هستند، رفتارهای ما بر اثر تکرار به عادت های مان تبدیل میشوند، عادتهای ما شخصیت ما را شکل می دهند و نهایتاً شخصیت ما سرنوشت و تمامیت زندگیمان را رقم می زند.
و آخرین حرف اینکه شما در زندگی حالتان همان هستید که قبلاً در ذهنتان ساخته اید و شما همان خواهید شد که هم اکنون به آن می اندیشید.
و خداوند همچون شباني كه هيچگاه گله اش را تنها نمي گذارد ، هيچگاه ما را تنها نگذاشت و هميشه و در تمام قرون و اعصار ما را راهنمايي كرد تا درست زندگي كنيم و هم دنيا و هم آخرت خود را به بهترين نحو با كائناتي كه به ما عطا فرموده و با قوانين زيبايي كه براي فعال كردن اين كائنات وضع كرده بسازيم . حال به خودمان بستگي دارد كه بخواهيم يا نه ...
قابل توجه خوانندگان محترم که تمامی مطالب بیان شده برداشتی شخصی از موضوعات بیان شده است و بر اساس تحقیقات و بررسی های متعدد نگارش شده است .
جمعه چهاردهم تیر 1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر