۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

خلاقيت را چگونه رشد دهيم آيا انسانهاي خلاق با ساير انسانها تفاوت دارند؟

شواهد دلالت دارند كه هم وراثت و هم محيط، در بالندگي و رشد خلاقيت مؤثر است. آلفرد هيچكاك اغلب براي شخصيت پردازي قهرمانان قصه هاي خود از عنصر خلاقيت بهره مي گرفت. به عبارت ديگر هر كدام از شخصيت هاي داستاني او يك ويژگي خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبي» يك عكاس نشريه به خاطر شكستگي پايش بايد مدت ها در خانه بستري شود، اما او بيكار نيست و با لنزهاي دوربين ازطريق پنجره عقبي اتاقش، زندگي مردم را مي كاود و قصه آنچنان روان و زيبا پيش مي رود كه در پايان، همان عكاس خلاق به عنوان كارآگاه، يك جنايت واقعي را عريان مي كند. افراد خلاق نيز اين گونه هستند، آنها مثل افراد عادي به پيرامون خود نگاه نمي كنند. شايد از منظر مردم، برخي از افراد خلاق دچار برخي كاستي ها در حواس باشند، اما اينگونه نيست. آنها به هر پديده اي به گونه اي ديگر نگاه مي كنند.

استيفن. ب. روبنز در جایی می نویسد: « خلاقيت را قوه و استعدادي مي دانند كه تصويرهاي ذهني را به نحوي منحصر به فرد، با هم تركيب و يا اين كه رابطه اي غريب و غيرعادي ميان آنها ايجاد مي كند. البته بايد گفت تصويرهاي ذهني نبايد فقط نو و بديع باشند، بلكه بايد سودمند و مفيد هم باشند.» نورمن ماير مي گويد: « صرف خارق العادگي و يا متفاوت بودن تصوير ذهني، نشانه خلاقيت و امتياز آن نيست، چون، چه بسا كه آن تصوير ذهني، نشانه اي از ناهنجاري رواني نيز باشد. عدم درک اين تمايز، امكان آن را فراهم مي كند كه غالباً نبوغ را با جنون خلط و قاطي كنيم.»

شاخص ممتاز بودن راه حلهاي خلاق آن است كه بايد عملي باشند، يعني اين كه با واقعيت در پيوند باشند آيا خلاقيت را مي توان رشد داد؟خلاق بودن- يعني ديدن چيزهايي در عالم و آدم، كه به چشم ديگران نيايد- آسان نيست. همين كه چيزي را متفاوت از ديگران به تصور درآوريد، در زمره افرادي قرار مي گيريد كه انگشت شمارند.

غالباً سازمانها كساني را كه پاي بند ديد و نگرش منحصر به فرد خود در مورد پديده ها هستند، برنمي تابند. در محيط هايي كه تأكيد بر همگني و يكپارچگي است، داشتن نگرش متفاوت با ديگران سهل نيست. اما آيا انسانهاي خلاق با ساير انسانها تفاوت دارند؟ آيا توانايي آنها ارثي است يا اكتسابي؟ شواهد دلالت دارند كه هم وراثت و هم محيط، در بالندگي و رشد خلاقيت مؤثر است. خلاقيت را بايد صفتي پنداشت كه هر انساني به درجاتي بدان موصوف است. آن چه ضروري است، اين است كه بايد زمينه تجلي اين قوه را در داخل اعضاي سازمان، خاصه در مديران فراهم كرد. خلاقيت را نمي توان تابع منطق دوتايي و يا مقوله اي دوگانه به حساب آورد. بدين معنا كه بگوييم انسانها يا واجد آن هستند و يا فاقد آن. از سوي ديگر، اگرچه هر كسي سهمي از قوه خلاقيت دارد، برخي كسان هستند كه به علت داشتن توانايي هاي ذاتي، اين قوه را موفق تر از ديگران به كار مي گيرند.

منبع: یک گروه خبری که قبلاْ عضو بودم و نامش را به خاطر ندارم.

جمعه بیستم دی 1387

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر