تا بدین مرحله از تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار جناب شاهزاده ایرج م/ی/رزا به مرحله ای رسیده ایم که مبحث اشعار ایشان مبحثی بس ژرف در امر خداشناسی و عرفان است و سطحی نگاره های ایشان دال بر عامه گویی و عامه پسندی اشعار ایشان است. در واقع ایشان به صورتی از رموز کلمات استفاده میکنند که ارتباطی معنایی و عقلایی با ضمیر ناخودآگاه خواننده برقرار میشود و خواننده این اشعار بزرگ چه فردی نا آگاه در امور عرفان باشد و چه عرفان شناس، ضمیر ناخودآگاهش با شعر درآمیخته و به زیبایی دنیای عرفان خواهد رسید.
بنده حقیر در طی این چند دهه تحقیق و تفحصی که در اشعار شاهزاده ایرج م/ی/رزا انجام نمودم به یک شعر از ایشان که در قالب قطعه بود برخوردم.
در این شعر، شاعر ورای تمام شعرای چند قرن خویش که در عرصه عرفان شعر می سرودند، برخواسته است و کلمه ای جدید را از دنیای فانی وارد دنیای عرفان نموده است و آن کلمه "غمزه" می باشد.
کلمه غمزه در اصطلاح عامیانه به معنی اشوه و نازی است که جنس مونثی ابراز میدارد. اما شاعر در شعری که در ادامه این توضیحات نگاشته خواهد شد، از این کلمه به عنوان رفتاری در جهت عشقبازی با عالم باقی به زیبایی هر چه تمام تر استفاده نموده است.
ابتدا این قطعه را می نگاریم و سپس به نقد آن می نشنیم.
با غمزاتی که تو خانم کنی...........................رخنه به دین و دل مردم کنی
جان به لب عاشق بی دل رسد.....................با غمزاتی که تو خانم کنی
دریا دریا به تو حُسن اندر است......................پرده برافکن که تلاطُم کنی
غنچه به گلزار خَموشی کند..........................تا تو گل اندام تکلّم کنی
سرو ستادَست مودّب به جای.......................تا تو به رفتار تقدُّم کنی
من به تو اظهار تَعَشُّق کنم...........................تو به من ابراز تأ لُّم کنی
از دگران بیش ترم دار دوست..........................کز دگران بیش ترم گم کنی
و اما تفسیر:
با غمزاتی که تو خانم کنی...........................رخنه به دین و دل مردم کنی
شاعر در بیت اول عالم باقی را به یک خانم تشبیه کرده است که اولاً زیبایی زن در تمام سطوح عرفان به زیبایی خالق او ربط داده میشود و ثانیاً این تشبیه به عامیانه بودن شعر و قابل درک بودن آن در میان تمام اقشار اجتماع کمک خواهد کرد. در این بیت شاعر به زیبایی عالم باقی اشاره میکند که انسان در پس این زیبایی که در دل و راه زندگیش رخنه میکند وادار میشود به خالق این زیبایی بیاندیشد و راه به عرفان بگشاید.
جان به لب عاشق بی دل رسد.....................با غمزاتی که تو خانم کنی
شاعر در بیت دوم به بی تابی خویش در رسیدن به عالم معنا سخن به میان می آورد و از ناز و اشوه های معشوق که باید و نبایدهای عالم معناست پرده می گشاید. مولانا جلاالدین محمد بلخی رومی که سرآمد تمام شاعران عالم معناست، نیز در اشعار خویش از این باید و نباید ها سخن به میان آورده منتها ایشان در پرده ای از ابهام، تنها به خاص بودن عالم معنا اشاره داشته است و مانند شاهزاده ایرج از باید و نبایدها سخن نگفته است.
دریا دریا به تو حُسن اندر است......................پرده برافکن که تلاطُم کنی
شاعر در این بیت عظمت عالم باقی را با آبهای دریاها که قابل شمارش نیستند مقایسه نموده و در مصراع دوم قصد دارد به خواننده اینگونه القا نماید که معنا در پس پرده ای از ابهام است و اگر پرده بگشاید تلاطمی عظیم بشر را فرا می گیرد.
غنچه به گلزار خَموشی کند..........................تا تو گل اندام تکلّم کنی
در بیت چهارم شاعر برای درک بهتر و قابل فهم بودن موضوع برای همه دگرباره سری به دنیای فانی میزند و اینگونه سخن از عالم باقی به میان می آورد که اگر لب به سخن باز کند و اسرار خویش عیان سازد... گلهای گلزار به احترام و احتمام عالم معنا خاموش می مانند تا سخنان ایشان در دل عارف جای بگیرد.
سرو ستادَست مودّب به جای.......................تا تو به رفتار تقدُّم کنی
در بیت پنجم شاعر مبحث بیت چهارم را دگرباره تکرار میکند با این تفاوت که این بار دلیل ایستادگی و سکوت سرو را تقدم رفتار عالم معنا میداند و ایستادگی سرو را به احترام عالم معنا قلمداد میدارد.
من به تو اظهار تَعَشُّق کنم...........................تو به من ابراز تأ لُّم کنی
در بیت ششم شاعر از ابراز عشق خویش به عالم باقی سخن به میان می آورد و با در آمیختگی در مثالهای عامیانه که در آن هر چه غمزه و ناز معشوق بیشتر میشود عشق عاشق نیز سوزنده تر میگردد قصد دارد سوزندگی و آتش عشق به عرفان خویش را بیان دارد.
از دگران بیش ترم دار دوست..........................کز دگران بیش ترم گم کنی
شاعر در بیت هفتم و آخرین بیت عارف بودن خویش را عیان می سازد و از عالم معنا درخواست دارد تا او را بیش از پیش در خویش غرق سازد تا عرفان چنین عارفی را گم نسازد.
جمعه هشتم آبان ماه سال 1388
پ.ن1: گلابی جان من عروسی نمیرم که...ولی اینقده خوبه با شلوار کردی میرفتم و اون شال قرمزای ریش ریش...ولی به خونواده زنگ میزنم حتماً اونایی که گفتی رو برات بفرستن...
پ.ن2. امروز عروس شد...یاد اون عکس افتادم توو گیرای وبلاگ گلابی که نوشته بود...بسوزد عسلویه...که سوزد جگرم...دوست دخترم مادر شد...من هنوز کارگرم...
خوب خوب استاد خسته نباشی...
پاسخحذفاولا در انتخاب شعر بسیار خوش سلیقه هستی و بسیار ریزبین...
بحق شعر قشنگی بود..
میدونی یاد کلاسای ادبیات و فارسی دوران مدسه و دانشگاه افتادم..اونموقع ها میشتیم پشت این میزا استاد میومد و هی برا خودش شعرها رو تفسیر میکرد..همون دوران کلی ها سر کلاسای ادبیات عاشق میشدن...خیلی ها گریه اشون میگرفت....خیلی ها هم بقیه رو مسخره میکردن...یادش بخیر..روزها چقدر تند تند میگذرن...
جناب خوشبخت هر چی فکر میکنم که چه نظری باید بدم در مورد شعر و تفسیرش چیزی به ذهنم نمیرسه...
پاسخحذفخودت به حق خیلی خوب و ساده و روان همه چیز رو بیان کردی...
فکر نمیکنم حرفی برای گفتن مونده باشه...
گیرم که من هم در گذاشتن کامنت های بلند استعدادی ندارم...
اوج شعر عرفانی ایرج در این بیت او خلاصه میشود که می گوید:
پاسخحذفقند ونبات است پدر سوخته حب نبات است پدر سوخته
که دنیا را به پدر تشبیه کرده استو شیرینی دنیا را به قند و نبات و گذران عمر را به سوختگی این پدر
و اما در مورد مشکل من و لطف شما این قالب فعلی من در یکی از آدرس هایی که شما داده بودید به این آدرس موجود بود که من دوباره کد داده شده در این آدرس رو گذاشتم ولی حکایت همچنان باقی است
http://parstheme.blogfa.com/cat-2.aspx
من گزینه خصوصی در کامنت شما ندیدم تا پسورد رو بنویسم
شما اشاره به آنلاین آپ کردن کرده بودید آیا این کار ممکن است وبلاگ رو پریشان احوال کنه؟؟ اگر اینطوره که پس من همیشه در حال پریشان کردن وبلاگم هستم .
شما با فایر فاکس وبلاگ من رو دیدید؟
باعرض سلام خدمت شما دوست گرامی
پاسخحذفبنده ناراحت نشده بودم از بحث شما.بلکه گفتم دوست داشتم در حد توان و درکم رد شبهه کنم.
بنده هم با خوندن مطالبتون متوجه شدم که شما فرد مقیدی هستید که شاید به بعضی دلایل مقداری از حواشی دین دلگیریت.
مطمئنا شنیدید که اسلام بذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از پریشانی ماست.
خوندن نماز یه رابطست بین خالق و مخلوق.خیلی از اونائی هم که میخونن و خود پر از تقصیر منم جزوشونم این رو به دید یه ارتباط نمیبینن بلکه یه وظیفه میشمورن.که بخاطر بجانیاوردنش عذاب نشن.ولی خوش بحال کسانی که نماز رو با حالی بجا میارن که ازش لذت میبیرن نماز رو با خالق میخونن نه برای خالق.
دوست خوب انسانی که جایز الخطاست آیا میشه به اندازه ی یه الگوی کامل روش حساب کرد؟
مطمعنا کم نیستن کسانی که به لباس دین امدن برای منافع خودشون.
متاسفانه کم نیستن کسانی که دین دار هستن ولی موقه ی امتحان الهی پاشون لغذیده و اشتباه رفتن.
دوست بزرگوار مطمئنا شما بهتر از حقیر میدونید بجز معصومین که در عقاید ما مبرا از خطا هستن مابقی بنی بشر بمانند جد بزرگوار خود هماره تحت تاثیر همزات شیطانن.
پس خورده بچنین بشری نگیر.دعا میکنم خدا هیچوقت ماروهم در ورطه ی امتحانات بزرگ قرار نده ویا هیچوقت تو این امیال بخودمون وانگذارتمون.
البته سکوت در برابر خطا اصلا منظور بنده نیست.اسلام هم تولا داردو هم تبرا.هم امر بمعروف داره و هم نهی از منکر.اما بشرطها و شروطها که شرایطش رو داشته باشیم.
ببخش که این حقیر زیاد گو یی کرد.اگه بی ادبانه و یا بدون استدلال و منطق بود شما بحساب بیسوادیم بگذارید.همچنین غلط املائیامو [نیشخند]
موفق باشی در پناه حق[گل]
باعرض سلام خدمت شما دوست گرامی
پاسخحذفبنده ناراحت نشده بودم از بحث شما.بلکه گفتم دوست داشتم در حد توان و درکم رد شبهه کنم.
بنده هم با خوندن مطالبتون متوجه شدم که شما فرد مقیدی هستید که شاید به بعضی دلایل مقداری از حواشی دین دلگیریت.
مطمئنا شنیدید که اسلام بذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از پریشانی ماست.
خوندن نماز یه رابطست بین خالق و مخلوق.خیلی از اونائی هم که میخونن و خود پر از تقصیر منم جزوشونم این رو به دید یه ارتباط نمیبینن بلکه یه وظیفه میشمورن.که بخاطر بجانیاوردنش عذاب نشن.ولی خوش بحال کسانی که نماز رو با حالی بجا میارن که ازش لذت میبیرن نماز رو با خالق میخونن نه برای خالق.
دوست خوب انسانی که جایز الخطاست آیا میشه به اندازه ی یه الگوی کامل روش حساب کرد؟
مطمعنا کم نیستن کسانی که به لباس دین امدن برای منافع خودشون.
متاسفانه کم نیستن کسانی که دین دار هستن ولی موقه ی امتحان الهی پاشون لغذیده و اشتباه رفتن.
دوست بزرگوار مطمئنا شما بهتر از حقیر میدونید بجز معصومین که در عقاید ما مبرا از خطا هستن مابقی بنی بشر بمانند جد بزرگوار خود هماره تحت تاثیر همزات شیطانن.
پس خورده بچنین بشری نگیر.دعا میکنم خدا هیچوقت ماروهم در ورطه ی امتحانات بزرگ قرار نده ویا هیچوقت تو این امیال بخودمون وانگذارتمون.
البته سکوت در برابر خطا اصلا منظور بنده نیست.اسلام هم تولا داردو هم تبرا.هم امر بمعروف داره و هم نهی از منکر.اما بشرطها و شروطها که شرایطش رو داشته باشیم.
ببخش که این حقیر زیاد گو یی کرد.اگه بی ادبانه و یا بدون استدلال و منطق بود شما بحساب بیسوادیم بگذارید.همچنین غلط املائیامو [نیشخند]
موفق باشی در پناه حق[گل]
باعرض سلام خدمت شما دوست گرامی
پاسخحذفبنده ناراحت نشده بودم از بحث شما.بلکه گفتم دوست داشتم در حد توان و درکم رد شبهه کنم.
بنده هم با خوندن مطالبتون متوجه شدم که شما فرد مقیدی هستید که شاید به بعضی دلایل مقداری از حواشی دین دلگیریت.
مطمئنا شنیدید که اسلام بذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از پریشانی ماست.
خوندن نماز یه رابطست بین خالق و مخلوق.خیلی از اونائی هم که میخونن و خود پر از تقصیر منم جزوشونم این رو به دید یه ارتباط نمیبینن بلکه یه وظیفه میشمورن.که بخاطر بجانیاوردنش عذاب نشن.ولی خوش بحال کسانی که نماز رو با حالی بجا میارن که ازش لذت میبیرن نماز رو با خالق میخونن نه برای خالق.
دوست خوب انسانی که جایز الخطاست آیا میشه به اندازه ی یه الگوی کامل روش حساب کرد؟
مطمعنا کم نیستن کسانی که به لباس دین امدن برای منافع خودشون.
متاسفانه کم نیستن کسانی که دین دار هستن ولی موقه ی امتحان الهی پاشون لغذیده و اشتباه رفتن.
دوست بزرگوار مطمئنا شما بهتر از حقیر میدونید بجز معصومین که در عقاید ما مبرا از خطا هستن مابقی بنی بشر بمانند جد بزرگوار خود هماره تحت تاثیر همزات شیطانن.
پس خورده بچنین بشری نگیر.دعا میکنم خدا هیچوقت ماروهم در ورطه ی امتحانات بزرگ قرار نده ویا هیچوقت تو این امیال بخودمون وانگذارتمون.
البته سکوت در برابر خطا اصلا منظور بنده نیست.اسلام هم تولا داردو هم تبرا.هم امر بمعروف داره و هم نهی از منکر.اما بشرطها و شروطها که شرایطش رو داشته باشیم.
ببخش که این حقیر زیاد گو یی کرد.اگه بی ادبانه و یا بدون استدلال و منطق بود شما بحساب بیسوادیم بگذارید.همچنین غلط املائیامو [نیشخند]
موفق باشی در پناه حق[گل]
سلام آقاي خوشبخت . اول از همه بايد بگم ممنون كه بهم خيلي لطف دارين . دوم اينكه حكايت پسراي امروزي حكايت همون تهرونيست كه ميره خواستگاري و پدر عروس ازش مي پرسه خونه ماشين موبايل ويلا داري؟پسر هم مي گه . باباهه مي پرسه پس چي داري؟مي گه پشت مو رو حال كن . پس زياد ناراحت جيب خالي نباش كه الان عشق و محبت فقط تو جيباي خالي پيدا مي شه
پاسخحذفمطلب بعدي اينكه من هيچ وقت از تفسير و زبان فارسي و ادبيات لذت نمي بردم اللخصوص از شعرهاي سياسي و جنگ طلب برادر برخيز و نمي دونم كجايي برادرم خاك تو تركيد و از اين حرفا . ولي احق و الانصاف شعراي ايرج ميرزاي خدا رحمت كند روح پاكش را يه چيز ديگست . تفسيرات شما هم واقعا جالب بود . اينكه خانمي ايرج ميرزا رو به باقيات صالحات ربط داديد واقعا جاي تشويق و تمجيد داره از شما .
پاسخحذفمطلب آخر اينكه بنده ي حقير از بچگي فقط تونستم ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي و مثنوي مولوي و هفت كتاب سهراب و فريدون مشيري بخونم و هيچ وقت به اينها خيانت نكرده و همچنان همين هارو مي خونم . اما امروز وقتشه كه من نيز هم خيانت كنم و از شما بپرسم اين ايرج ميرزا خان جون ديوان يا كتابي دارن كه بنده ي حقير مشرف بشم خدمتشون ؟؟؟؟؟
پاسخحذففداي سرت كه نرفتي عروسي آقا گل . خودم نوكر همه ي بچه ها هستم عروسي مي گيرم باقلواااااا.دعوت مي كنم ، شلوار كردي مي پوشيم و لري مي رقصيم . غصه نداره كه . آبگوشت هم مي پزيم بچه ها همچين ضعيف شدن . خيلي گلي آقايي به قول چمنتيم . چ چاكريم م مخلصيم و ن نوكرتيم .
پاسخحذفباعرض سلام
پاسخحذفلطف شما مستدام.
دوست داشتم بعد پر حرفیام در مورد شعر زیبائی که از میرزا گذاشته بودید تشکر کنم ولی فکر کردم کامنت ارسال نمیشه.
از خوبیها و امتیازات شعرها اینه که برداشت آزاد هستن.وهرکس با هر دیدی که دوست داره میتونه ازش برداشت کنه.
بهمین دلیل همیشه از شعر خوشم میومده و میاد.
موفق باشی در پناه حق[گل]
خوشبخت آپم بدو بيا
پاسخحذفبه به
پاسخحذفمی بینم که حسایب دوست بازی اینجا
هوراااااا چقدر همه دارن باهم دوست میشن....
آقای خوشبخت این بیسواد ما خیلی گل هاااااا
پاسخحذفیه چیزی تو مایه های خودته..
بامعرفت و مهربون...
سلام جناب خوشبخت....
پاسخحذفراستش پریشب اومدم دیدم اون بالا عنوان مطلب نوشته تفسیری از شعر شعرا، اما عدد 2 رو ندیدم، واسه همین هم خیال کردم پست قبلی اومده بالا و خلاصه قالب شما هم قاطی شده..
اما امروز که نگاه کردم دیدم بابا این شماره دو تفسیر بوده و من خنگول متوجه نشدم!!
بریم سر تفسیر و با هم بخونیمش...
انصافاً تفسیر کامل و زیبایی بود.
من خودم اگه این شعر رو میخوندم هرگز متوجه عرفانی بودنش نمیشدم...
کاش باز هم از این تفسیرهای قشنگ برامون بگذارید..
دوبار با لذت وافر خوندمش بخدا... خیلی خوب توضیح داده بودید......
میدونید جناب خوشبخت، مشکل ما اینه که از اشعار شعرای خودمون سر در نمیاریم.. اگه تفسیرهای کامل رو بخونیم و واسه فهمیدن شعرها وقت بگذاریم خیلی خوبه..
پاسخحذفاینقدری که همه مون به یادگیری مثلاً اسم شعرای فلان کشور علاقمندیم، به خوندن آثار هنرمندان و دانشمندان خودمون اهمیت نمیدیم..
من خودم اصلاً ایرج میرزا رو نمیشناسم..
اگه فرصت کنم حتماً میخوام برم و کتابی که در موردش نوشته شده پیدا کنم و بخرم...
البته خوشحال میشم شما راهنمایی کوچکی کنید...
1. با شلوار کردی اون هم عروسی؟؟!! ماجرا چیه آیا؟؟؟!!!
پاسخحذف2. آره، عکس باحالی بود که خانم گلابی گذاشته بودند...
شاد زی همیشه جناب خوشبخت، خواهرزاده گل خودم....
در مورد تفسیر شعر اظهار نظر نکنم سنگین تره!
پاسخحذفچون کلا همیشه بااینکه روی شعر ها تفسیر میگذارند مخالف بودم!
اما کلا شعرش خوشگل بود
سلام دره وبلاگم مثل دره خونه جنگ زده ها شده . ميخوام آدرسه وبلاگت رو بدم شهرداري بگم آقا اين هي مياد رو دره ما بوروشور مي زنه مي ره .با كليد خط مي ندازه .يادگاري مي نويسه . در وبلاگمون بو رو شور گرفته .شما بهش چي مي گين ؟ سفيد آب آهان .خوشبخت يه سوالي به ذهنم رسيد الان چند ساله درگيرشم با اين سنم نمي دونم .پشه ها روزا كجا مي رن؟از استادمون پرسيدم فكر كرد دارم اذيت مي كنم از كلاس انداختم بيرون .خوشبخت اون ماهي قرمزتو بهم قرض ميدي؟ زنگ علوم مي خوام نشون بچه ها بدم با هم پولكاش رو بشمريم. قول مي دم اگه بابام لواشك خريد يه ليس بهت بدم . مي خواي خودم از خاله اجازه بگيرم؟راستي مياي با خاتون اينا گل كوچيك ؟كچلم هست . بيا هي بگيم كچل تيردروازه هي هي كچل تيردروازه هي هي هي
پاسخحذفسلام به خواهرزاده گل خودم آقای خوشبخت...
پاسخحذفوالله من عشق زمینی ندارم، البته جز مادرم و خانواده م...
اما خیلی هم کاری به بارون ندارم، وقتی بارون میادش همه ش حرص میخورم و میرم درزگیرهای پنجره ها رو وارسی میکنم که نکنه بارون بیاد داخل و همه جا رو خراب کنه و دیوارها کثیف بشن..
بیرون هم که میرم هی حرص میخورم و به پایین چادرم نگاه میکنم که نکنه گلی بشه و..
خلاصه خیلی اهل سوسول بازی و عاشق قدم زدن زیر بارون و اینها نیستم...
ماشین رو هم که خدا رو شکر سال به سال نمیدم کارواش و تا یه بارون میاد پر گل و شل میشه و یکی هم نیست به دادش برسه، مگر اینکه داداشم از دانشگاه بیاد و دلش واسه ریخت اسفنکاک ماشین بسوزه ببره کارواش...
اما از هوای ابری دلم خیلی میگیره جناب خوشبخت...
هر چند از آفتاب و هوای آفتابی و گرم هم خوشم نمیاد و گریزانم...
درعوض عاشق برفم و دلم میخواد هی وقتی برف میاد برم برف بازی کنم و با گوله برفی توی سر وو کله خواهر برادرم بزنم...
من هم اعجوبه ام ها نه؟؟؟
شاد زی دوست خوبم...
یه نگاه بکنید ببینید صدای موزیک میادش توی وبلاگم آقای خوشبخت یا نه؟
پاسخحذفخوب، سلام به خواهر زاده خوب خودم..
پاسخحذفاحوال شما چه طوره جناب خوشبخت؟
خوبین؟ خوشین؟ خوشبختین همچنان؟؟
بریم سر پست جدید و جنجالی تون..
خیلی از خوندن این شعر، دلم گرفت..
زمانی بود که فقط شاهی بود و یک نفر دزدی میکرد...
اما توی این زمونه، همه افتادند به جون هم و ..
آخه آدم چی بگه..
یه دایی دارم همیشه میگه: زمان شاه، یه مراسم تاجگذاری بود و حالا اینها که میگن شاه در زمان تاجگذاری فلان خرج رو میکرد و بهمان خرج رو میکرد، خودشون روزی صد تا مراسم عمامه گذاری دارن..
یه دوستی داشتم، دانشجوی ادبیات علامه تهران بود...
پاسخحذفاین دوست من آذری زبان بود و یه بار واسه بیست و دو بهمن و جشنهای پیروزی و این کوفت و زهرمارها، از دانشجوها به عنوان مترجم استفاده کرده بودند.
این خانم، به ترکی استانبولی هم کاملاً مسلط بود.. اون رو هم به عنوان مترجم توی اون چند روز برده بودن.. حالا یادم نیست دوستم میگفت کدوم هتل های تهران بود.. اگه بدونی تعریف میکرد چه ریخت و پاشهایی اونجا میشد.. من که وقتی شنیدم سرم سوت کشید و دلم واسه گرسنه های مملکت خودم خیلی سوخت... میگفت به هر مهمان خارجی، به همراه مترجمش یه ماشین با راننده اختصاص داده بودند. صبح که میشد، من و اون کسی که من مترجمش بودم می رفتیم بیرون.. اون موقع یادم نیست میگفت چه قدر بهم صبح پول میدادن و میگفتن این هزینه گردش امروز این مهمان خارجیه.. اما این بنده خدا میگفت من هر چی میتونستم کمتر خرج میکردم و واسه خودم نگه میداشتم!! منی که واسه خوابگاه این همه اذیت میشم و اینهمه برام سخته تا تهران حتی کرایه اتوبوسم رو در بیارم، بیشتر مستحق خرج کردن اون پول بودم تا اون مهمان شکم سیر خارجی..! در واقع این دوستم یه جورایی به خاطر شرایط اقتصادی ای که این دولت بهش تحمیل کرده بود، داشت دزدی میکرد..
بعد میگفت من الکی این بنده خدا رو توی شهر می گردوندم و جاهایی می بردمش که هزینه چندانی نداشته باشه.. موزه و این جور جاها می بردمش، ولی تا روز آخر هر چی بهم اصرار کرد ببرمش یه دونه رستوران سنتی و دیزی بهش بدم نبردمش، تا یکی از بچه ها یه رستوران سنتی ارزون قیمت رو بهم نشونی داد و روز آخر بردمش اونجا!!!
بعد میگفت توی هر طبقه این هتل یه شهر ساخته بودند..
پاسخحذفیک طبقه سالن غذاخوری بود، یک طبقه میشد گفت یه جور کافی شاپ بود و همه چیز هم رایگان در اختیار آدم قرار میگرفت.. بخدا جناب خوشبخت، این دختره میگفت من روزی چندین مدل آب میوه و دلستر و از این کوفت و زهرمارها رو الکی میگرفتم که بخورم، اما همه ش رو قایم میکردم که تا دو ماه مصرف میکردم!!!
یه طبقه ش نمیدونم سالن ورزشی بود، یه طبقه اختصاص به کوفت داده شده بود، یه طبقه زهرمار...
خدا میدونه وقتی این میگفت چیکارا میکردن و چه ولخرجی هایی میکردن من داشتم داغون میشدم...
میگفت بعد از خوردن غذا که به صورت سلف سرویس ارائه میشد، کل غذاهای باقیمانده که معمولاً توی سلف سرویس دست نخورده هستند، جلوی میهمانان عزیز داخل سطل های بزرگی ریخته میشد و بیرون میریختند.. این دختره میگفت من اندازه سه چهار نفر همیشه غذا اضافه میکشیدم و توی ظرف می ریختم و شب به شب برای دوستام نگه میداشتم و یکیشون می آمد میگرفت....
البته من کار این خانم رو هم تأیید نمیکنم ها..
اما وقتی کسی نداشته باشه، مجبور بشه به سطل آشغالهای بعضی مرفهین سرک بکشه، این جوری میشه و حتی گاهی تا دزدی هم کارش کشیده میشه..
همه میگن وقتی سران مملکتی این همه دزدی های کلان میکنند و می برند و میخورند و به جایی هم بر نمیخوره، چرا من نکنم؟؟
خواهرای من کارمند دولتند جناب خوشبخت، اما خدا میدونه حتی یه بار نشده از تلفن محل کارشون به منزل زنگ بزنند.. فقط از موبایل شخصیشون استفاده میکنند.. اما گاهی میان تعریف میکنند میگن فلان همکارمون، وقتی مثلاً برگه و خودکار و وسایل دیگه برامون میارن، کلی از اینها رو بر میدارن و واسه خودشون می برن.. میگیم این کار رو نکنید، میگن مال خودمونه!! این همه ازمون کله گنده ها می دزدن، خودمون نمیتونیم از بیت المال که مال خودمونه بدزدیم؟؟؟
پاسخحذففکر کنم دیگه زیادی حرف زدم و سرتون رو به درد آوردم...
امیدوارم همیشه لبتون خندون و دلتون شاد باشه..
شاد زی همیشه دوست خوبم...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف