۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

هشتم آبان ماه

هشتم آبان ماه

تو لباسی از نور بر تنت خواهی کرد

توری از رنگ امید

به درخشندگی الماس و سپید

رنگ رخسارت را همچو مه خواهم دید

در دلم خواهم گفت:

آنهمه نقاشی

که من و تو با هم

به سر انگشتان

کوچک شش ساله

می کشیدیم بر درب

دربی از رنگ سپید وسط آن دو اتاق

نقش آن کلبه تنها وسط دار و درخت

نقش من بود و تو

میکشیدی داماد

که عروسی چون تو، دست در دستش داد

یا عروسک یادت هست

توری از رنگ امید

بر سرش می بستی

و به من میدادی

و بلند میگفتی:

که تو خود دامادی

دست در دست عروسی بی جان

چهره ام گشت خجل

و شکست عهدی

لرزه انداخت به جان

هشتم آبان ماه

تو در آن هل هله گم

عهد ما بشکسته است

دست در دست همان دامادی

که در آن نقش، کشیدی دادی

و عروسک سرد است

که در آغوش من است

هشتم آبان ماه

روز عدلی است بزرگ

عدلی از جنس زمین

هر که را ثروت بیش، عشقش بیشتر

(س.الف)




پ.ن1. از امروز به مدت یک هفته بنده کلاً مخم رو میفرستم تعطیلات و نت نمیام...بعد از هشتم شاید برگردم...ولی نه برمیگردم چون اینجا خونه منه...
پ.ن2. از همه دوستانی که این چند مدت کلی اذیتشون کردیم...معذرت میخوام و امیدوارم بنده بی چیز و حقیر رو ببخشند...
پ.ن3. دیگه برا همتون تک تک کامنت نمیذارم و از همینجا اعلام میکنم که همتون رو عاشقانه دوست دارم و امیدوارم همیشه و همیشه زندگیتون پر باشه از امید و لذت و خنده...
پ.ن4. امشب کامنتها رو میخونم و جواب میدم و بعد دیگه میره تا ببینیم چی پیش میاد...

جمعه یکم آبان ماه سال 1388

۱۸ نظر:

  1. باز هم بیخبر؟؟!!

    میخونم و شب بر میگردم..
    بذارید ببینم این هشتم آبان ماه چه خبر بوده آیا؟!!


    شاد زی همیشه..

    پاسخ دادنحذف
  2. خوب سلام جناب خوشبخت، خواهرزاده خوب خودم..
    خوبید شما؟

    شعر قشنگی بود.. اما با آخرش مخالفم اون هم به شدتتتتتتتتتتتتتت

    هر که را ثروت بیش، عشقش بیش کاملاً غلطه...

    یه سؤالی برام پیش اومده...
    هشتم آبان ماه چی بوده یا چی شده آیا؟؟

    قبل از اینکه شعر رو بخونم و فقط عنوان رو دیده بودم میخوااستم سؤال کنم تولدتونه؟
    اما بعد از خوندن شعر از این سؤال پشیمون شدم....

    پاسخ دادنحذف
  3. 1. چرا به تعطیلات می فرستید مخ مبارک رو خاله؟ حیف نباشه؟ جدی چرا نمیخواهید بیایید؟ نگید این طوری.. من از الان دلم گرفته و مطمئنم همه دوستان هم همین احساس من رو دارند....

    2. آخه کی گفته خواهر زاده من بلده کسی رو اذیت کنه؟؟ شما هیچ کس رو اذیت نکردید و اتفاقاً روحیه شاد و سرزنده تون همه ما رو سر ذوق میاره... بلند نشید برید که دلمون میترکه خداییش...

    3. ما هم شما رو دوست داریم خواهر زاده گل خودم...

    4. شما امشب کامنتها رو میخونید، جواب میدید، فردا هم یک پست میگذارید که من معذرت میخوام، خاله م گفته حق نداری چند روز نیایی.. شیرفهم؟؟؟

    پاسخ دادنحذف
  4. اومدم کامنت رو بفرستم، دیدم پی نوشت بهش اضافه کردید..

    1. چرا به تعطیلات می فرستید مخ مبارک رو خاله؟ حیف نباشه؟ جدی چرا نمیخواهید بیایید؟ نگید این طوری.. من از الان دلم گرفته و مطمئنم همه دوستان هم همین احساس من رو دارند....

    2. آخه کی گفته خواهر زاده من بلده کسی رو اذیت کنه؟؟ شما هیچ کس رو اذیت نکردید و اتفاقاً روحیه شاد و سرزنده تون همه ما رو سر ذوق میاره... بلند نشید برید که دلمون میترکه خداییش...

    3. ما هم شما رو دوست داریم خواهر زاده گل خودم...

    4. شما امشب کامنتها رو میخونید، جواب میدید، فردا هم یک پست میگذارید که من معذرت میخوام، خاله م گفته حق نداری چند روز نیایی.. شیرفهم؟؟؟

    پاسخ دادنحذف
  5. راستی یه چیز دیگه..
    شما به چه اجازه ای میخواهید چند روز تشریف نیارید؟؟
    مگه از من که خاله شمام اجازه گرفتید؟؟
    میدونید که من دست به کتکم خوبه ها...

    زود، تند، سریع حرفتون رو پس بگیرید، وگرنه با لنگه دمپایی و جاروی خاله تون طرفید ها...

    دِ آخه دلمون براتون تنگ میشه دیگه...

    حالا واسه چی میخواهید چند وقت نیایید؟؟؟


    شاد زی همیشه....

    پاسخ دادنحذف
  6. اول از همه بگم که هر کسی یه قسمتی داره و تو نمی تونی تقدیر رو تغییر بدی حتی با تبعید کردن خودت به گوشه عزلت
    بهتره با واقعیت کنار بیای ..مطمئن باش که خداوند روزهای بهتری رو برای تو در نظر گرفته..
    به صلاح پروردگار شک نکن...این رو چون تجربه کردم میگم ...شاید یک سال پیش وقتی به این فکر میکردم که شش سال رو چطور فراموش کنم حالم از همه چی بهم میخورد..
    اما الان می فهمم که شاید هیچوقت نباید این همه غصه رو تحمل میکردم...

    پاسخ دادنحذف
  7. شعرت چون خیلی شخصیه و من هم میدونم جریان چیه در موردش نظری نمیدم...بازم خوبه که اینجوری خودت رو خالی کردی....

    پاسخ دادنحذف
  8. در مورد پ.ن.1..اگه میخوای بری تا با یه روحیه بهتر و شاداب تر برگردی ..پس بهت نمیگم نرو..شاید رفتن همیشه هم بد نباشه ..گاهی آدم نیاز داره که با خودش خلوت کنه و خودش رو ترمیم کنه...اما امیدوارم که برگردی و جوری برگردی که یه خوشبخت واقعا خوشبخت شده باشی..اما یه چیزی بهت بگم...

    پاسخ دادنحذف
  9. ببین ما همه آدمایی که اینجا هستیم هر کدوم به نوعی تنهایی ها و دلتنگی های خودمون رو داریم و به همین خاطر هم هست که شاید ساعت ها میشینیم پشت این مونیتور و خیره میشیم به این صفحه تا بلکه کمی از دلتنگی هامون کم بشه....
    به نظرم اگه بمونی و دلتنگی هات رو با ما قسمت کنی خیلی راحت تر بتونی تحملش کنی تا اینکه بذاری بری و ازت خبری نداشته باشیم..
    ما همه بهم عادت کردیم..به نظرم اگه نری بهتره ..

    پاسخ دادنحذف
  10. بمون و سعی کن فراموش کنی ..بهر حال دنیا که به اخر نرسیده ..همه ما روزهای شاد داریم و روزهای غمگین ...همونجوری که تو روزهای شاد باهمیم تو روزهای غمگین هم با هم خواهیم بود....

    بازم هر جور خودت میدونی اگه فکر میکنی یه مدتی با خودت باشی برات بهتره من دخالتی نمیکنم ..اما به نظرم نری خیلی بهتره..بهر حال تنهایی هیچوقت کمکی به آدم نمیکنه..

    بازم فکرات رو بکن..شاید بتونی یه تجدید نظری در مورد رفتنت بکنی...

    پاسخ دادنحذف
  11. امروز حالم اصلا خوش نبود...فکر میکنم که نمره چشمام هم بیشتر شده چون وقتی به مانیتور نگاه میکنم سرم شدیدا درد میگیره.....شاید منم باید یه دوره نت و نت گردی رو بذارم کنار تا کور نشدم...

    امااومدم اینجا بیشتر ریختم بهم ...میدونی که من جمعه ها کلا حال و روزم میریزه بهم..تو هم که عصر جمعه با این شعرت و این خبرات حسابی به اعصاب ما حال دادی..
    دلم میخواد برم تو تخت پتو رو بکشم سرمو و های های زار بزنم و هر چی از دهنم در میاد به این روزگار بگم...

    پاسخ دادنحذف
  12. جناب خوشبخت سلاملییییییکم . احوالات شما ؟ خانم بچه خوب هستن ؟ آقای خوشبخت باید بگم که پست جدید رو خوندم اما چیزی نفهمیدم . کی عروسی کرد ؟ کی می خواست زن بگیره ؟ کی تولدش بود ؟ اصلا اینجوری بود ؟ آخه می دونین که iq ندارم . یعنی دارما اما کم . آقای خوشبخت جونم یه روز غیبت داشتید . خدای نا کرده دارید می رید و غیبت می کنید نکه مارو یادتون بره که اگه صفایی توی وبلاگ ما هست از قدم رنجه ی شما و حرفای پر انرژی شماست .آقا خوشبخت خوش بهتون بگذره واگه رفتین امام رضا ما رو هم دعا کنین . بازم منتظر حضور سبزتون توی وبلاگم هستم .دوست خوبم پایدار و موفق باشی

    پاسخ دادنحذف
  13. اااااااااااااااااا.یه کم فهمیدم .فقط یه کما . یکی می خواسته عروسی کنه تو باغ بوده عروسی و اینا .اییییییییی خدا . خوشبخت به کسی نگو ولی کچل سره همین خنگیم منو ول کرد و رفت .هر وقت درد و دل می کرد من یه ربع بعد می فهمیدم که داشته یا من دردو دل می کرده .قبول کن یه کم منظور شعر فهمیدن و معنی کردنش برام سخته

    پاسخ دادنحذف
  14. کاش این پست رو زودتر عوض کنی...

    پاسخ دادنحذف
  15. خوشششششششششششششششششششبخخختتتتتتت .... می کشمتتتتتتتتتت. تو آنفولانزا داشتی اومدی کامنت گذاشتی منو خاتون جونم رو مریض کردی . بگیرمت اون سیبیلات رو به همراه اون موهای مبارک کله ی نازنینت رو یکی یکی پس از دیگری می کنم که دیگه حوس زدن سیبیلای منو خاتون تو دیوار رو نکنی . بعدم عروسک صورتیه واقعا دست جنابعالی بود . دیروز زیر تختت دیدمش . گفتم بده گفتی اشتباه دیدی عروسک صورتی کجا بود ؟

    پاسخ دادنحذف
  16. آیییییییییی . خوشبخت . دارم میمیرم . دیشب رفتم سرم زدم . همش رفت زیر پوستم .دستم قده یه گلابی باد کرده . آآآآآآییی.دلم کچل می خواد . آیییی خوشبخت این آنفولانزا از کجا منو گرفت . خوشبخت امروز ساعت 5 صبح باید برم دانشگاه . آییییییی عزا گرفتم . آی خوشبخت . خوش به خالت .

    پاسخ دادنحذف
  17. شعرتم خوندم .مرحوم نیما یوشیج تنش تو گور لرزید و از داشتن نخبه گان چنین با ذوق به زنده و مردت صلوات فرستاد . هاهاهاهاهاها.ولی باحال بود . دستت درد نکنه . خیلی خندیدم . ممنون که به یادم بودین . واقعا رو به موت بودم و هنوزم هستم .

    پاسخ دادنحذف
  18. سلام
    طبق پیشنهاد شما قالب رو عوض کردم ولی همچنان مشکل در جای خوذ باقیست گرچه قبلا هم اینکار رو کرده بودم ولی باز هم فکر کردم اول امتحان کنم .گفتم شاید گذشت زمان درست کنه که نکرد ممنون که وقت گذاشتین و قالب من رو چک کردید باید بگم از توضیحاتتون به علت بی سوادی چیزی سر در نیاوردم فقط فهمیدم قالب بدی انتخاب کرده بودم و عوض کردم ولی کارگر نیفتاد آدرس کد این قالب رو هم میذارم با کمال شرمنگی .اگر زیادی وقتتون رو می گیره علیرغم توصیه های خاله هستی نازنین ولش کنید جواب هستی با من ;)به هر حال چه درست بشه چه نه من یک دنیا ممنونم

    http://themer.persiangig.com/iris/code.html رنگین کمان

    پاسخ دادنحذف