امروز در حال خواندن دیوان جناب ایرج م/ی/ر/ز/ا بودیم که فصاحت و بلاغت ایشان بسی قدر بنمود و ما را بر آن داشت تا تفسیری هر چند جزئی بر یکی از قطعه های برین ایشان نماییم...باشد که ادبای دهر از جسارت این حقیر درگذرند و ما را به عزت و جلال اشعار جناب ایرج م/ی/ز/ا/ ببخشایند.
در ابتدای امر گذری زنیم بر پیش درآمد این قطعه و در ادامه تفسیر این قطعه را از زبان خویش جاری سازیم.
در کوی و برزن این مرد بزرگوار دختری می زیست که گویا از بد روزگار پدرش در سانحه آتش سوزی سوخته بود و رخت از دنیا بر بسته بود. گویا ایرج او را نیز تنها به نام پدر میشناخته است و پس از این سانحه غم بار، نام او را «پدر سوخته» نهاده بود.
روزی این شاعر در کوی خویش در حال گذر بوده که بانوی «پدر سوخته» را در راه می بیند و از بد روزگار دل از کف میدهد. پس از خلوت در آستانه خویش، قطعه ای می سراید بس عظیم که در ذیل این نوشته آمده است.
آب حیات است پدر سوخته ...........................حب نبات است پدر سوخته
وه چه سیه چرده و شیرین لب است................چون شکلات است پدر سوخته
آب شود گر به دهانش بری...........................توت هرات است پدر سوخته
تا بتوانیش بگیر و .../.................................صوم و صلات است پدر سوخته
می نرسد جز به فرو مایگان.........................خمس و ذکات است پدر سوخته
سخت بود ره به دلش یافتن...........................حصن کلات است پدرسوخته
تنگ دهان، موی میان، دل سیاه....................عین دوات است پدر سوخته
احمد و از مهر چنین منصرف........................خصم نحات است پدر سوخته
با همه ناراستی و بد دلی.............................خوش حرکات است پدر سوخته
قافیه هر چند غلط میشود.............................باب ... است پدر سوخته
البته دو قسم از ابیات این قطعه عظیم را در دیوان به صورت سه نقطه قرار داده اند. یکی در آخر مصراع اول بیت چهارم و دیگری در میان مصراع دوم از بیت دهم است. به نظر بنده دست نویس شاعر بد خط بوده و ناشر نتوانسته است شعر را به صورت کامل به چاپ برساند ولی همین اندازه نیز به قدر کفایت روح را در عالم عرفان غرق میسازد.
و اما تفسیر:
در ابتدا که شاعر با چونین بانوی وارسته ای رو در رو میشود. در ورای چهره سبزه و شیرین دخترک غم افسون کننده ای را از مرگ پدر در آن سانحه غم بار می بیند و تا انتهای شعر نامی که برای او انتخاب کرده را غید میسازد و آن نام، نامی نیست جز بی نامی دخترک و نامی است که از سوختن پدر گرانقدرش در آتش، سخن میگوید. یعنی «پدر سوخته».
در ابتدای امر گذری زنیم بر پیش درآمد این قطعه و در ادامه تفسیر این قطعه را از زبان خویش جاری سازیم.
در کوی و برزن این مرد بزرگوار دختری می زیست که گویا از بد روزگار پدرش در سانحه آتش سوزی سوخته بود و رخت از دنیا بر بسته بود. گویا ایرج او را نیز تنها به نام پدر میشناخته است و پس از این سانحه غم بار، نام او را «پدر سوخته» نهاده بود.
روزی این شاعر در کوی خویش در حال گذر بوده که بانوی «پدر سوخته» را در راه می بیند و از بد روزگار دل از کف میدهد. پس از خلوت در آستانه خویش، قطعه ای می سراید بس عظیم که در ذیل این نوشته آمده است.
آب حیات است پدر سوخته ...........................حب نبات است پدر سوخته
وه چه سیه چرده و شیرین لب است................چون شکلات است پدر سوخته
آب شود گر به دهانش بری...........................توت هرات است پدر سوخته
تا بتوانیش بگیر و .../.................................صوم و صلات است پدر سوخته
می نرسد جز به فرو مایگان.........................خمس و ذکات است پدر سوخته
سخت بود ره به دلش یافتن...........................حصن کلات است پدرسوخته
تنگ دهان، موی میان، دل سیاه....................عین دوات است پدر سوخته
احمد و از مهر چنین منصرف........................خصم نحات است پدر سوخته
با همه ناراستی و بد دلی.............................خوش حرکات است پدر سوخته
قافیه هر چند غلط میشود.............................باب ... است پدر سوخته
البته دو قسم از ابیات این قطعه عظیم را در دیوان به صورت سه نقطه قرار داده اند. یکی در آخر مصراع اول بیت چهارم و دیگری در میان مصراع دوم از بیت دهم است. به نظر بنده دست نویس شاعر بد خط بوده و ناشر نتوانسته است شعر را به صورت کامل به چاپ برساند ولی همین اندازه نیز به قدر کفایت روح را در عالم عرفان غرق میسازد.
و اما تفسیر:
در ابتدا که شاعر با چونین بانوی وارسته ای رو در رو میشود. در ورای چهره سبزه و شیرین دخترک غم افسون کننده ای را از مرگ پدر در آن سانحه غم بار می بیند و تا انتهای شعر نامی که برای او انتخاب کرده را غید میسازد و آن نام، نامی نیست جز بی نامی دخترک و نامی است که از سوختن پدر گرانقدرش در آتش، سخن میگوید. یعنی «پدر سوخته».
در ابیات اول تا سوم، شاعر از زیبایی و شیرینی این بانو سخن به میان می آورد و کنایه ای از تلخی روزگار بر چنین بانوی زیبا و شیرینی میزند.
در بیت چهارم، شاعر قصد دارد تا به خواننده عمق زیبایی این دختر را القا نماید و در قسمت سه نقطه آن اگر لغت «بکن» را اضافه نماییم به عمق زیبایی که شاعر قصد دارد به خواننده القا نماید پی خواهیم برد.
در بیت پنجم شاعر قصد دارد مهربانی این بانو را به تصویر بکشد و او را مانند خمس و زکاتی که تنها بر فقرا و ضعفا واجب است، مهربانیش را میان تمام اقشار مستضعف تقسیم می نماید.
در بیت ششم، شاعر از نجابت و پاکدامنی این بانو سخن به میان می آورد و او را از زمره بانوانی بر میشمرد که دیر دل میبازند و اگر ببازند دیگر دل از یار بر نمیگیرند.
در بیت هفتم، شاعر همچون نگارنده ای چیره دست رخ این بانو را می نگارد و قلبی سیاه از ملال و رنج و سختیهای روزگار برای او منظور میدارد و بانو را دوات میخواند. دواتی که اگر نبود شعر و شاعری و عاشقی و معشوقی هیچگاه نگاشته نمی شد.
تفسیر بیت هشتم به گونه ای پیچیده می نمایاند و از علم بنده به دور است. گویا چونین است که شاعر در این لحظه در ملکوت به سر می برده و از کلماتی در این بیت استفاده نموده که تفسیر این بیت را پیچیده و سخت نموده است.
در بیت نهم، شاعر به دلیل دل بستن به چونین بانوی پاکدامنی خویش را نادرست و بد دل خطاب می کند و بانو را همچون فرشته ای خوش حرکات به تصویر میکشد.
در بیت دهم و آخرین بیت از این شعر، شاعر با تمام وجود شعر خویش را فدای زیبایی و شیرینی بانو میکند و میگوید:"قافیه هر چند غلط میشود" یعنی اینکه شعرم را به خاطر اینهمه زیبایی بانو بی قافیه فدایش میکنم تا مصرع دومم مصداق او باشد. در مصرع دوم از این شعر نیز شاعر با تمام وجود سعی میکند تا زیبایی بانوو را به رخ بکشد و این عمل را به گونه ای انجام میدهد که تمام اقشار جامعه درک کنند و از زیبایی بانو مطلع گردند. اگر به جای آن سه نقطه لغت «ل/و/ا/ط» را قرار دهیم شعر کامل میگردد...
باشد که رستگار گردیم.همینجوری الکی...
پنج شنبه سی مهر ماه سال 1388
.
سلام آقای خوشبخت..
پاسخحذفآفرین.. اینقدر خوشم میاد یواشکی به روز میکنید و خبر نمیدید.. البته بی خبرید که من هم اینقدر فضولم که هی میام و سر میزنم و تندی هم باخبر میشم.. دیگه ما اینیم دیگه دیگه دیگه...
اسم دختره پدر سوخته بود؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفمن اگه روده موده بترکونم همه ش تقصیر شماست ها.. خون من گردن این آقای خوشبخته اگه یه روزی از خنده بترکم و رخت از دنیا بربندم.. از الان گفته باشم......... همه شاهد باشید..
راستی ها، من هم برام جالب بود که دو جای این شعر رو ننوشته بودید.. گمونم یادتون رفته بود و خواستید گردن ناشر بدبخت بیاندازید ها..
اسم دختره پدر سوخته بود؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفمن اگه روده موده بترکونم همه ش تقصیر شماست ها.. خون من گردن این آقای خوشبخته اگه یه روزی از خنده بترکم و رخت از دنیا بربندم.. از الان گفته باشم......... همه شاهد باشید..
راستی ها، من هم برام جالب بود که دو جای این شعر رو ننوشته بودید.. گمونم یادتون رفته بود و خواستید گردن ناشر بدبخت بیاندازید ها..
اسم دختره پدر سوخته بود؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفمن اگه روده موده بترکونم همه ش تقصیر شماست ها.. خون من گردن این آقای خوشبخته اگه یه روزی از خنده بترکم و رخت از دنیا بربندم.. از الان گفته باشم......... همه شاهد باشید..
راستی ها، من هم برام جالب بود که دو جای این شعر رو ننوشته بودید.. گمونم یادتون رفته بود و خواستید گردن ناشر بدبخت بیاندازید ها..
خوب این کلمه بکن رو بذاریم که معنی نداره..
پاسخحذفیعنی چی؟ یعنی بشین و مثلاً تماشاش بکن؟ جور در نمیادش ها...
این کلمه آخری هم که کلمه بدی بوده انگار.. همون بهتر که جا افتاده..
والله با این تفسیری که شما کردید، اگه رستگار نشیم عجیبه..!!
جالب بود و کلی هم خندیدیم آقای خوشبخت عزیز..
شاد زی دوست خوبم........
سلام خوشبخت .انقدر خاتون جون منو اذیت نکن دیگه .دلت میاد ؟ بی چاره خاتون جونم اینا . خوشبخت ماستش موسیری باشه ها
پاسخحذفباشه دیگه حالا ما هفتیم میشیم...ای روزگاررررررر..
پاسخحذفنظرم رو شب میام میدم دیگه...
ایرج میرزا رو دوست دارم ....
پاسخحذفتا شب فعلا....
من واقعا در عجبم از اینهمه نبوغ و استعداد ایرج میرزا...به راستی که تصویری بسیار زیبا از ذهن ....ه یک مرد چشم چران رو به تصویر کشیده .هرچند که ظاهرا از دختری تمجید میکرده اما کاملا مشخص است که این میرزای عزیز بدجوری حالش دگرگون بوده بنده خدا..نور به قبرش بباره...
پاسخحذفکاملا توصیف کرد که یک مرد هیز چطور با دیدن یک
مه روی پدرسوخته ذهن خلاقش بکار افتاده و برای خود تصویر سازی کند و فانتزی ای میسازد که آن سرش نا پیدا...
و اما تفسیر جنا عالی از این همه نبوغ واقعا فرای علوم بشری بود و من در عجبم از این همه تحقیق و تفحص که شما در این ابیت داشته اید و به قول معروف قور کردید در این ابیات...
پاسخحذفو انصافا هم که بسیار خوب متوجه تفکرات شوخ این میرزای بلا گرفته شده اید...الحق که شما مدها خووووووووب به ذهنیات هم آگاه هستید....
امید است که رستگار گردیدو
هر چه خاک ان مرحوم است عمر شما باشد....
و خداوند از این پدرسوخته ها نصیب شما هم بکناد...
همیشه شاد همیشه موفق
این امضاء جدیدمه.....
جوابیه خاتون خاموش:
پاسخحذفبنده بسیار، بسیار مشعوف شدم از حضور منسجم و گرم حضرت عالی و باید اضافه نمایم که شاعر این قطعه عظیم، باقی الصالحاتی از خودشون به جا گذاشته اند که مطمئناً قرنها قبر ایشون رو منور نگه میداره و نیازی به دعای گرانقدر و رسای بنده و شما ندارند ایشون...
مطلب دیگر این که ذهن مردها بسیار زلال و شفاف است و از هیچگونه کدری و غبار آلودی برخوردار نیست و این امری است الهی و غریزی و دلیل اینکه به راحتی میشود ذهن اهل الذکور را خواند همین است. حال چه طبع طنز آلود باشد و چه خشم آلود....کلاَ این مردها همینن دیگه...تنها عامل خوشبختی شون هم صداقت بی شاعبه شونه...
در ضمن صحبتی هست که نباید ناگفته بماند و آن اینکه ایرج م/ی/رزا بسیار مرد جدی بوده و در تمام عمر یک لطیفه نیز از او نقل نشده...
هاهاهاهاهاهاها..... قراره با خاتون خانم اینا غافلگیرت کنیم . آماده باش خوشبخت جان که واقعا می خوایم خوشبختت کنیم .
پاسخحذفسلام دوست من احوالات ؟ خوش می گذره ان شاالله خوببببببب بیاییم سراغ تفسیر افاذات بنده. اینکه گفتم رابرت پولکی بوده یعنی دمش گرم که از همون اول فهمیده باید دنبال چی بره و چی بدست بیاره که خوب لامصب دنیای بدون پول پر از بدبختی و ...است اینکه گفتم همین که اهل هاوایی بوده خودش یک علت اصلی بوده واسه اینکه آب و هوا و موقعیت مکانی و شرایط بی نظیر این لنگه دنیا اثر خودش را داشته باشه و جناب رابرت خان عقلش خوب کار کنه نه مثل ما جهان سومی هایی که تا اخر عمرمونم نمی فهمیم چی می خواستیم اصلا؟و دنبال چی بودیم و همین جور پوچ و شنگول واسه خودمون سیر می کنم دلمونم خوشه داریم زندگیمون را می کنیم. این پست عریضتون را هم بعد می خوانم دوباره می یام منم آپم تشریف بیارین . خوش بگذره بای
پاسخحذفخوشبخت چشمت روز بد نبینه دیشب که offشدم رفتم خوابیدم حالم یهو ریخت بهم ...سر درد شدی همراه با تب و لرز و سرفه...داشتم دیگه غزل خداحافظی رو میخوندم...امروز هم همش خواب بودم یا کتاب خوندم و یا اهنگ از دوتا اهنگ خیلی خوشم اومد ...گفتم بزارم تو وب بقیه هم گوش کنن...اگه دوست داشتی برو دانلودش کن..
پاسخحذففعلا قرص خوردم باید برم دوباره بخوابم...گفتم بهت اول خبر بدم بعد....
امیدوارم تا شب بهتر بشم...
فعلا..اگه از آهنگا خوشت اومد بگو..