روزی خواهی پرسید که چرا همیشه اولین چیزی بودم که برایت می شکستم...
پاسخی از برای تو نخواهم داشت...
تو را سرگرم خواهم کرد به لبخندهای کودکانه و از تو دلجویی خواهم کرد و خواهم گفت: تو تنها چیزی هستی که برایم باقی مانده...با تمام شکستگیها و چین و چروکهایت و با تمام ژنده پوشیت باز تو تنها چیزی هستی که شاید به نیمه جان بودنت هم افتخار کنم...
(س.الف)
نیستیم...
به دنیا می آییم
عکس یک نفره می گیریم!
بزرگ می شویم،
عکس دو نفره می گیریم!
پیر می شویم،
عکس یک نفره می گیریم...
و بعد دوباره باز
نیستیم...
(از وبلاگ سالهای سوخته)
جمعه پانزدهم آبان ماه سال 1388
.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره وبلاگ
تو کز محنت دیگران بی غمی .... نشاید که نادار، بلکه غرق ثروتی
چو عضوی به درد آورد روزگار...فقیر و ندار است از قرار
...............................................
تن آدمی شریف است به جان آدمیت... نه، ، ، @همین لباس زیباست نشان آدمیت@
..............................................
در روزگاری که همی عشق پولی و مصداق حکیمانه، پرنده با پرنده ، باز با باز ، حاکمی مطلق است. مردمی ریش ریش و درویش در پس آنهمه فیش فیش و ایش ایش گمند و کس راه نمیداند. علی الحال دست در دست کلامی بی دست نهادیم و به دنبال نصایح پدری فرنگی به راه افتاده ایم.
تا چه شود، هرچه شود از هیچ نشدن برتر است.
چو عضوی به درد آورد روزگار...فقیر و ندار است از قرار
...............................................
تن آدمی شریف است به جان آدمیت... نه، ، ، @همین لباس زیباست نشان آدمیت@
..............................................
در روزگاری که همی عشق پولی و مصداق حکیمانه، پرنده با پرنده ، باز با باز ، حاکمی مطلق است. مردمی ریش ریش و درویش در پس آنهمه فیش فیش و ایش ایش گمند و کس راه نمیداند. علی الحال دست در دست کلامی بی دست نهادیم و به دنبال نصایح پدری فرنگی به راه افتاده ایم.
تا چه شود، هرچه شود از هیچ نشدن برتر است.
آهان الان میشه برات نظر گذاشت...دیگه اول و دوم هم نمیگم ..میخوام دیگه خودم رو از این رقابت ها بکشم بیرون...
پاسخحذفو اما پست..
پاسخحذفخوش به حالت که اینقدر دل بزرگی داری که میتونی بشکونیش ....غرورت رو میگم..
البته اگر منم کسی رو واقعا دوست داشته باشم حاضرم حتی غرورم رو هم براش بشکونم..
پاسخحذفاما میدونی چیه؟؟؟ بعضی ها نه جنبه اش رو دارن نه ارزشش و که آدم غرورش رو باشون بشکونه..شاید گاهی تنها چیزی که برا ادم میمونه همون غرور باشه..
اگه قرار باشه اون رو هم از دست بدی دیگه هیچی ازت نمیمونه...
و اما مرگ:
پاسخحذفیک جمله ای از یکی از بزرگان جایی خوندم که میگفت:
روزنامه تایمز را می خوانم و وقتی می بینم اسمم در ستون درگذشته ها نیست بقیه روز را کیف میکنم.."
دلم میخواد تا اونجاییکه خداوند بهم فرصت میده زندگی کنم..
پاسخحذفو البته هی عکس دونفره بگیرم هی عکس دونفره بگیرم...
به قول هستی
یه یه یه یه......
سلام . اول پست بعد كل كل . من نمي دونم غرور چيه و با اين واژه خيلي غريبه ام . اما بابام و كچل هميشه مي گن مغرور باش . خودت رو بگير . ولي من مي گم دلي كه با محبت آب مي شه چرا با غرور بشكنه . من خيلي غرورم رو شكستم و از دلم گذشتم اما به قول خاتون بايد براي كسي ميشكست كه ارزش داشته باشه . ولي من ترازوي سنجش ارزش ديگران نيستم و فقط يه وسيله ام كه شايد جايي دلي به بودنم گرم بشه و بوي زندگي بگيره . شايدم كچل و بابام راست مي گن . اينجوري ديگه تنها نميموندم.
پاسخحذفو اما عكس دو نفره و زندگي و مرگ
پاسخحذفمن مردن رو از زندگي بدون انگيزه و هدف بيشتر دوست دارم . ادمي كه هدف و انگيزه نداره همون مرده به حساب مياد اما تنش گرمه نمي فهمه . عكس انداختن خيلي كيف مي ده به شرطي كه اوني كه نفر دوم عكسته هميشه كنارت باشه . نه فقط توي عكس .بلكه توي غم و شادي . به قول كچل حتي اشكهاتم باهاش نصف نصف باشه . فعلا كه زندگي كاري كرده كه من با هر كي عكس دو نفره گرفتم الان به يه دليلي نيستش . بمير اما نه خاموش و بي سر و صدا بلكه طوري كه آوازه ي مردنت از جيغ موقع تولدت بلندتر باشه . ننه بزرگ شدم .نصايح نبودا .حرفه دلم بود . ولي شعر قشنگي بود . مطلبتم قشنگ بود .
دليل نبودنمم اينه كه دنبال دوا درمون اين ماهيا بودم . بهشون واكسن كزاز و هاري و ب ت ث و سرخجه و هپاتيت و ايدز و آنفولانزا زدم كه چيزيشون نشه . تازه داروي بيزانمير از خارج اورديم زديم بهشون كه تا ابد نميميرن . ممد حسنم اومد با دماغ آويزون و سر كله ي خاكي گفت گلابي من باهات قهرم و ماجرا رو تعريف كرد .منم زدمش و به آرش تپل گفتم بياد ازش كولي بگيره ، سزاي آدم فروش همينه . به بابامم گفتم گفت مياد از بابات پول ماهي هارو مي گيره . خودتم يه كتك حسابي داري . تازههههههه آرش تپله با كچل دوست شده آخه بهش چلو كباب داديم حالا تو تيم ماء . قراره كچل امشب تو ديوار خونتون نارنجك بزنه . خاتونم مي خواد با كتوني قرمزاش خدمتت برسه آقا خوشبخته . ترقه هارم فروختم به ترقه اي محلتون كه بفروشه به خودت .
پاسخحذفسلام خوشبخت . اين به عنوان خصوصيه . مي دونم كه تو منو درك مي كني . شايدم به قول خودت وضعيتت از من خيلي بدتر باشه .اما لااقل عشقت رو مي بيني . مي دوني حالش چه طوره . گفتي از ناليدن تو انزار بدت ميادد اما من خيلي تنهام . دوستي ندارم . پدر و مادرمم اصلا به احساسات من اهميتي نمي دن . خوشبخت من 4 سال پيش كسي رو دوست داشتم كه برام ادعاي برادري كرد و وقتي فهميدم مي خواد نامزد كنه و اومده با من خداحافظي ، خرد شدم آخه تو خيالتم اونو همه چيزم مي ديدم . بي خبر از اينكه كس ديگه اي رو دوست داره . دلم شكست و به روي خودم نياوردم براش آرزوي خوشبختي كردم . بعد از يك ماه براي اينكه ببينمش و دلم آروم بگيره ، به بهونه ي تبريك نامزذيش رفتم كه ببينمش اما به جاي داداشم حجله اش رو ديدم . 40روز بود كه زير خاك بود . اونجا ديگه نفهميدم چي شد . شك بهم وارد شد و 2روز تو كما و بعدم تا 2روز شوكه بودم . نشد فراموشش كنم. 4سال دنبال كسي گشتم كه بويي از داداشم داشته باشه . اما همه فقط جسم منو مي خواستن . تا محسن اومد . اون مي فهميد من چي مي گم . اون بوي داداشم رو داشت . از اول گفت موندني نيست اما من به خيالم سعي مي كردم موندگارش كنم . تونستم ؛ اما كم . محسن منو دوست داشت ولي هيچ وقت نگفت . محسن مي خواست با من ازدواج كنه اما شرايط ماليش و خانواده ي من مانع شد . محسن فقط نرفت ، يه بار ديگه داداشم رو ازم گرفت . نمي دونم به چي مي گن عشق اما من بي تاب محسنم . اميدوارم بهم نگي دل هرزه . تو كاره خدا موندم كه چرا محسنمم بايد روزي بره كه درست داداشم رفته . موندم كه چرا هيچ كدوم واينسادن تا تولدم رو ببينن . چرا سرنوشت من اينجوريه ؟ چرا انقدر راحت فراموش مي شم اما نمي تونم فراموش كنم ؟ چرا كجاي كارم غلط بوده كه كسي كه ادعا مي كنه من شريكش بودم حالا نيست كه ببينه چه طور دارم از دوريش دق مي كنم . من قول دادم به محسن كه درس بخونم و دانشگاه سراسري قبول بشم ، قول دادم كه تودار باشم و با كسي درد و دل نكنم ، قول دادم كه هميشه بخندم ، خوشبخت به روي خودم نياوردم و خنديدم الان يك ماهه . اما از تو داغون شدم . بدنم ضعيف شده . حتي نمي تونم بيام نت . من همه جا خاطره دارم . فكر نكن كه دارم ناله مي كنم .جز من و تو محسن و خدا كسي راز منو نمي دونه . دلم داشت مي تركيد ، جز نت و تو دوست خوبم كسي رو نداشتم كه باهاش درد و دل كنم . اميدوارم منو ببخشي . اما واقعا نگران محسنم و خبري ازش ندارم ، همينم باعث شد كه به قول خودت پيشت ناله كنم .
پاسخحذفاگه 6تا نظر خاتونم يكي حساب كنيم و بعدشم كسي نيومده باشه برات نظر بزاره و نظر تاييد نشده نداشته باشي بازم بعيد مي دونم من نفر 15 باشم . اما بازم گلابي شرمنده ات ديگه .
پاسخحذففعلاً حاااااااااااضر...
پاسخحذفبر میگردم جناب خوشبخت..
شاد زی همیشه...
سلام جناب خوشبخت، خواهر زاده گل خودم..
پاسخحذفاحوال شما چه طوره؟
آقا بریم هم پست رو بخونیم و هم در حین خوندن کامنتمون رو خدمتتون عرضه کنیم…
آقا اجازه؟
این سین الف که این شعر رو فرموده، چرا نگفته مخاطبش کیه؟
من یه ذره حدس بزنم آیا؟
مثلاً یه زن و شوهر که پیر شدن، خوب؟ بعد شوهره به زنش اینها رو بگه…
یا یه بچه به مادرش بگه..
آقا اجازه؟ ما دیگه مغزمون خسته شد!! توی عمرمون اینقدر ازش کار نکشیده بودیم به جان خودم.. رفت استراحت!!! حدسیات دیگه رو بقیه بزنند…
این نیستیم.. خیلی قشنگ بود بخدا…
پاسخحذفراست میگید ها.. از نیست شروع میشیم و به نیست هم ختم میشیم……………………..!! کاش یادمون باقی بمونه…..
وقتی خوندمش خیلی دلم گرفت..
از خاک ساخته شدیم و به خاک هم بر میگردیم…
وای که این دنیا فانیه.. وای… امشب حالم گرفته شد و یاد مرگ افتادم با خوندن این نوشته..
دنیا برام باز هم بی ارزش تر شد.. زندگی برام بی ارزش تر شد…………
بی خیال..
بریم دیگه که خیلی وقتی خواهرزاده مون رو گرفتیم..
پاسخحذفخدا رو شکر که خواهر زاده به این خوبی دارم و تندی وبلاگش رو به روز میکنه و بهم اصلاً خبر نمیده!!
خیال کردی من نمیفهمم وبلاگتون به روزه آقای خوشبخت؟؟ ما رو دست کم گرفتید ها…
و اما در مورد شکایتتون از خاتون خانوم..
پاسخحذفگفتید گفتند برو با اون خاله ت؟ خاتون خانوم گفتند؟
عجب ها.. من میدونم و این خاتون خانوم.. دههه..
البته از شوخی گذشته من اینقدر اخلاق خاتون خانوم رو می شناسم که بدونم اون هیچ وقت بلد نیست از کسی بدگویی بکنه.. دو به همزنی شما بی نتیجه بود جناب خوشبخت.. یه یه یه یه…
شاد زی همیشه داداشم..
این رو تأیید نکنید..
پاسخحذفدیشب آنتن های ایرانسل کلاً رفته بودند جناب خوشبخت.. حتی من هم نتونستم با خاتون یه خداحافظی و شب بخیر بگم داداشم… اون بنده خدا کسی نیست که جواب نده بخدا….
شاد زی همیشه…
میخواستم با لنگه دمپایی بیام سراغتون ها.. شانس شما گفت که این کامنتینگ درست شد...
پاسخحذفنگران نباشید جناب خوشبخت.. خاله خانومتون لنگه دمپایی رو غلاف کرد.. :دی
شاد زی همیشه..
نخ سوزن داری آیا؟؟؟؟
پاسخحذفسلاملیکم.خدا منو بکشه از دست این بخش ارسال نظر وبلاگت آقای خوشبخت . جرا این جوریه؟؟؟؟ هی میفرستم هی نمی فرسته . حالا بیا آپم بعد میام غر غر
پاسخحذف" جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
پاسخحذفای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ "
سلام . زنگ زدم خونتون مامان خوشبخت گفت خوابیدی . این شد که با آجر زدم شیشه اتاق وبلاگتو آوردم پایین . کیف دادا. الانم اومدم رد شدم زنگ زدم . می خوام در برم . میگ میگ ویژژژژژژژژژ
پاسخحذفراستی خوشبخت مسنجر تو هم خرابه؟؟؟؟؟ یا فقط مال من داغونه .
فدای دل مهربونت آقا خوشبخت.از وقتی دیگه خیالم راحت شده که فقط خودم و خدای خودم دلم می گیره واسه همه ی اونایی که عشقی دارن ، یا لااقل کسی کنارشونه و قدرش رو نمی دونن . کچل من نامرد نبود .رفت چون مثل همه نبود . فرشته ای بود که نخواست من اذیت بشم . کچل من مردی بود که بویی از نامردی نبرده . دلم براش تنگ شده و هر شب رو پشت بوم به میدون آزادی نگاه می کنم و ساعت ها باهاش حرف می زنم . خدا کنه هر جا هست سالم باشه .لیاقت اونی که با غرورش وایمیسه و گریه ی مظلوم رو نگاه می کنه اینه که براش یه دعا کنی : دنیا همون اشک رو تو چشمش بشونه .
پاسخحذفسلام صبحت بخیر اومدم حسن نیتم رو ثابت کنم ..... دروغ گفتم،من اصلا نمی دونم حسن نیت چیه . فقط از تلویزیون شنیدم . فکر کنم چیز خوبیه . وگرنه تو تلویزیون نمی گفتن . همین جوری می خوامم کامنت دونیت رو پر کنم از گلابی . حرفیههههه ؟ میوه به این خومشزگی .
پاسخحذفخوشبخت الان دو روزه که سر به سر کسی نمی زاری . خبریه؟؟؟؟نکنه مریضی مادر؟؟؟ هنوز شلوارتو ندوختی؟؟؟؟؟ هاهاهاها . منو مچل شلوارمون سالمه . آخ جون. می رم به همه میگم .
پاسخحذفسلام جناب خوشبخت خواهر زاده خوبم..
پاسخحذفاحوال شما خوبه؟
خجالت نکشیدی همه جا جار زدی کجای لباست پاره شده پسر؟
شما که آبرو واسه ما نذاشتید.. ای واویلا..
یه یه یه یه..
شاد زی همیشه...
یه خاطره تو وبلاگ گلابی نوشتم که به نظرم یه هفته وقت ببره بخونیدش..
پاسخحذفدوست داشتید بخونید..
یه یه یه یه..
شاد زی همیشه..
من و دیزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفنعوذ بالله..
واسه من یه پرس چلوکباب سلطانی بخر..
اگه بهم نخندید باید بگویم من کوبیده رو حتی به سلطانی و برگ و بختیاری و .. ترجیح میدم..
آخه بسکه من آشغال گوشت دوست دارم....
این کوبیده ها هم که کلاً آشغال گوشتند..
یه یه یه یه
شاد زی همیشه..
جریان این ضیافت چیه؟؟؟کباب و این حرفا ...آقا ما هم بازی...
پاسخحذفسلام.... از حضور سبز پر مهره با صلابتتان در وبلاگ بسیار مسرور و سپاس گذارم . باشد این نیز بازم بیایید....
پاسخحذفببین چه با کلاس برات کامنت گذاشتم . الان تا یه ماه دیگه مخم هنگه .آخه 3ثانیه فکر کردم . عادت ندارم به اینهمه اضافه کاری . خوشبخت زی......... توروخدا به خاله نگو امضاش رو جعل کردم . همین جوری دمپایی به دست دنبالم می گرده . خوشبخت من سرش رو گرم می کنم تو از پشت دمپایی رو ازش بگیر . از این صندل چوبیا خریده انقدر درد داره . خوشبخت اینم به خاله نگو که داشتم آلوچه می خوردم دستم مالیدم به در یخچال و وقتی خاله دید گفت کاره کیه ؟؟؟؟ منم گفتم خاتون . تورو خدا به کسی نگیاااا....
پاسخحذفسلام ممنون که آمدی حالا دیر و زود داشته باشه اشکالی نداره مهم اینه که سوخت و سوز نداشته باشه
پاسخحذفدر مورد وبلاگ باید بگم من این پست رو از document خودم کپی کردم ولی ظاهرا استعداد من در به هم ریختن وبلاگ بی نهایته خوب هر کسی یک استعداد خدا دادی داره دیگه حالا دوباره میذارم ببینم چی میشه
ببخشید که با یک حرکت مهورانه تمام زحمات شما رو به باد فنا دادم باور کنید خودم نمی دونستم چه استعدادی در من نهفته شرمنده
ممنون از لطفتون الان به توصیه هستی دوباره کپی کردم امیدوارم درست شده باشه ولی اگر فکر میکنید شما زحمت بکشید و درست کنید و دیگه خرابکاری نمی کنم باید بگم زهی خیال باطل
پاسخحذفمن از word2007 استفاده میکنم بازم ممنون که نجاتم دادید
پاسخحذفمیدونید من یک کشفی کردم گاهی یک مطلب رو در وبلاگم کپی میکنم و وقتی میرم سراغ وبلاگ میبینم مثلا اندازه فونت بد بوده بعد اون مطلب رو دوباره از وبلاگ خودم کپی میکنم و شروع به دستکاری برای اندازه فنت میکنم و دباره میذارم فکر کنم این کار من دوباره کد ها رو از وبلاگ خودم میاره اینجا ممکنه این مشکل من باشه؟؟ در ضمن مطلب من پاک نشده شما درست لحظه ای که من مشغول باز سازی بودم سراغ وبلگم رفتید الان که سر جاشه اگر دوباره بهم نریخته باشه البته
پاسخحذفحیف که اینجا صورتک خجالت نداره وگرنه هزارتا از این صورتک ها براتون میذاشتم
همینجوری اومدم سر بزنم ..
پاسخحذفحرف خاصی هم ندار..
میدونی که کلا استعدادی در حرف زدن ندارم..بیشتر
ترجیح میدم سکوت کنم به همین خاطرخاموشم دیگه...
نمیدونم قضیه چیه؟؟
پاسخحذفاهنگ های بقیه رو میتون بشنوم اما اهنگ تو خودم رو نه ...
یاهو مسنجر همه باز میشه اما مال من نه..
چقدر خوشبختم من..
سلام.خصوصیه . خوشبخت چرا همیشه عین واقعیت رو میگی؟از کجا می فهمی؟؟؟؟ واقعا برام سوال که چه طوری می تونی عین اتفاقات رو درست حدس بزنی؟؟؟؟ تو راست میگی . فقط عذاب وجدان بوده . چیزی که ما دخترا بهش می گیم دوست داشتن . اگه نبود هنوز یه ماه نشده نمی رفت تند تند اسم دخترارو تو پروفایلش سیو کنه . کاری که وقتی من بودم انجام نمی داد . راست می گی . کچل رفته که رفته . ازش ناراحتم . همین باعث شد اون پست رو بنویسم . وگرنه که من تازه به کاری علاقه مند شدم . خیلی بی معرفت بی شعورههه . از خودم نارحتم که واسه چه آدم بی لیاقتی اینهمه اشک ریختم . هر چند هنوز برام عزیزه و خاطراتش زجر آوره ولی می خوام فراموشش کنم . پست رو درست می کنم و دیگه از بی لیاقت نمی نویسم . می خوام خودم باشم . اما روحیه ام خرابه .آپ رو پاک نمی کنم . بر می گردم چون می خوام بسازم خودم رو . به کسی چیزی نگو .تصمیمم زود و احساسی بود ....
پاسخحذفخب جنابعالی تو عروسی کی هل می دادی؟؟؟؟ بگم به خاله پشت سرش چی گفتی؟؟؟؟؟
پاسخحذفراستی جناب خوشبخت اون پروکسی ها که هک کردین خیلی خوب بود اما کار نمی کرد . ارور میداد که هکرش این کاره نبوده . باشد زین پس باشد . خوشبخت جوراباتم بشور.تو عروسی همه آخر شب که جورابت رو در آوردی فکر کردن همسایه بغلی باقالی پخته ولی من فهمیدم بوی جورابای توء.....
ایییییییییییییییییییییییی . این جیغ بنفش گلابی بود.چرا اینجوری شد .برات کلی نوشتم اما نفرستاد و کامنتینگ خالی شد . نکنه خودت اینجوری تنظیمش کردی؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفبرات نوشته بودم تو عروسی کی هی هل می دادی؟؟؟؟به خاله بگم پشت سرش چی گفتی؟؟؟؟؟هاهاهاها
پاسخحذفخوشبخت خان او جوراباتم بشور.تو عروشی همه فکر کردن همسایه بغلی باقالی پخته ولی من فهمیدم بوی جوراب توء.اون پروکسی هام که هک کردی خیلی عالی بود فقط حیف ارور می داد.... میگفت هکرش اینکاره نبوده داداش باشد زین پس باشد.دوباره برگشتم دوست خوبم
سلام جناب خوشبخت این کامنت را چند روز پیش واست فرستادم اما ظاهرا بهت نرسیده البته خصوصیه. منتظرت هستم
پاسخحذفاین کامنت خصوصی می باشد
سلام دوست من اول از همه می خوام منو ببخشی ببخشی که چه برداشت احمقانه ای از پیغامت داشتم که چقدر حرفت بی ریا بود و من فکر کردم چه شیطنت هایی در پس حرفته که حتی تصمیم گرفتم آدرس وبم را عوض کنم چون می خواستم کسانی محرم اسرارم باشن که باهام خالص و روراست باشن و فکر کردم حتی تو این دنیای مجازی یک دوست مجازی هم می تونه به اسرارت آشنا بشه و اون موقع اگه محرم رازت نباشه باید از اون هم حرفت را قائم کنی لااقل من این جور فکر میکنم چون از این وبلاگ هیچ دوست و آشنایی در دنیای خارجیم اطلاعی نداره و اینجا جاییه برا حرف دل درددل راز و نیاز و ... لطفا ببخشم.
وقتی به این چند ماهی که از این رابطه ی مجازی ما گذشته نگاه می کنم می بینم تو تنها کسی بودی که بهم به طریقی که از دست بر می اومده کمک کردی کمک فکری که خوب از کتاب توانگری شروع شد و ...می خوام بگم اگه بهت می گم یک دوست واقعا همینه چون کمک کردی به همان اندازه ای که تو این دنیای محدود باکامنت گذاشتن می تونستی بکنی و ازت ممنونم بابت محبتت. امروز حرف از قرآن زدی و من فهمیدم اهل قرآن و قرآن خواندنی و الان خوشحالم که دارم با اهلش صحبت می کنم کسی که می خوانه بعد فکر می کنه بعد می پذیره و به باور می رسه منم قرآن می خوانم جدیدا بدون معنای فارسیش که اصلا بهم نمی چسبه اما این روزها حسم خوب نیست مستاصل شدم و پر از سوال. می گذرام به حساب کج فهمیم چون منکر قرآن و محمد و ..نیستم اما پر از سوالم اتفاقا برای رفع ابهام از عالمی سوال کردم اما جوابی برای نامه ام نشنیدم می خوام یکی از این ابهامات را باهات در میان بگذارم حالا که اهل قرآنی تو ام بخوان و نظرت را بهم بگو متن
سلام خوشبخت . کجایی طفلکی؟؟؟؟آخه نمی گی بی خبر میری بی سر و صدا خبری ازت نمیشه آدم دل نگرون می شه ؟؟؟؟ خوشبخت زودی بیا .بدو بیا که تیمتون یک هیچ عقبه . بدو بیا . نبینم رو نیمکت بشینی . بود بیا.... نکنه داری نقشه ی جدید می کشی؟؟؟؟ میای بریم وبلاگ بترکونیم؟؟؟؟
پاسخحذفخوشبخت امیدوارم که حال پدرت هر چه زودتر خوب بشه..
پاسخحذفما همه براش دعا می کنیم...
دوست من ما همه به یاد تو هستیم..نگران نباش...
تو تنها نیستی ...
این خصوصیه . خوشبخت یکی از بجه های وبلاگم که اسمش مهشیده اومده برام کامنت گذاشته که اگه اومدی بخونش . طفلکی اینجوری که از پستاش معلومه تنهاست . با خاتون و خاله صحبت کن . بریم وبلاگشو بترکونیم . بازدید کننده ی زیادی هم نداره . یه کوچولو بریم شلوغ کنیم و سر به سر هم بزاریم تا اونم دلش خوش شه . بدجوری حس انسان دوستیم برانگیخته شد . این یه خواهش از گلابیه . می تونی ردش کنی یا میتونی یه حال اساسی به من و مهشید بدی .زودترم بیا دیگه .حالا فهمیدی این مریضی چه سگیه؟؟؟؟؟ ایشالا زودی خوب بشی . وبلاگ صفا نداره . آخه با صفامون مریضه
پاسخحذفحالا فهمیییییییییدممممممم. آقا چرا منو نبردید؟؟؟؟ با خاتون رفتین ماه عسلللللللل؟؟؟؟؟آخه خاله هستی و خاتونم غیبشون زده .تو هم که نیستی.فهمیدم . رفتین منو نبردین خرجتون کم شه .منم انقدر گریه میکنم تا آب ببره وبلاگاتون رو.شیشکی منو دوست نداره . شیشکی
پاسخحذفایشششششششششششششششششش. حالا هی کلاس بزار . رییس جمهورم اندازه تو تاخیر نداره هاااااااااااااااااااااا ..... خوشبخت کجاییی؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا بیا دیگهههههههههههههه . به خدا همه نگرانتنننننننننننن .
پاسخحذفبیخبر میری دیگهههههههه؟؟؟؟؟
پپپپپپپپپپپخخخخخخخخخخخخخ .ترسیدی؟؟؟؟هاهاهاهاها.پاشو فرار کن . خاله داره میاد با دمپایی بزنتت.نمیدونم کدوم گلابی بهش گفته داری تو تشک خاتون سوسک میریزی.
پاسخحذفسلام خوبی؟اون متن اینه:
پاسخحذفاز محضر شما خواستارم که تفسیر آیاتی که در زیر آمده را برایم بگویید زیرا خود قادر به درک انچه در پس این ایات است نمی باشم
سوره احزاب آیات 51-53 :
تو ای رسول هر یک از زنانت را خواهی نوبتش را موخر دار و هر که را خواهی به خود بپذیر و هم آنان را که به قهر از خود راندی اگرش به مهر خواندی باز بر تو باکی نیست این بهتر شادمانی دل و روشنی دیده ی آنها است و هرگز هیچیک باید محزون نباشند بلکه به آنچه ایشان را عطا کردی همه خشنود باشند و خدا بهرچه در دل شما مردم است آگاه است و خدا به نیک و بد خلق دانا و بر عفو و انتقامشان بردبار است (51)
در ایه 51 آیا تنها پیامبر مختار بوده که هر یک زنان را خواست بپذیرد و هر یک را نخواست نه؟ آیا آنچه از ظاهر این آیه پیداست به معنای خودخواهی و تمایلات یکطرفه نبوده؟ که قطعا اگر یک زنی بخواهد در کنار شوهرش باشد و همسرش نخواهد قطعا آن زن رنجیده خاطر می شود.
آیه 52: ای رسول بعد از این زنان دیگر نه عقد هیچ زن بر تو حلال است و نه مبدل کردن این زنان به دیگر زن هر چند از حسنش به شگفت آیی و بسیار در نظرت زیبا آید مگر که کنیزی مالک شوی و خدا بر هر چیز مراقب و نگهبانست (52)
در این آیه گفته شده ((هر چند از حسنش به شگفت آیی و... )) مگر در روایت ها نیامده که اکثر همسران پیامبر زنانی فرتوت و نیازمند بوده اند که هدف از ازدواج تنها کمک به آنها بوده اما آیا با توجه به این آیه می توان گفت که پیامبر هم در انتخاب همسر زیبایی را مد نظر داشته اند؟ و چرا بر کنیزان این اختیار را داشته اند که اگر خواستند آنها را به همسری گیرند در حالیکه کنیز بایستی بنا به جبر زمان و فقر و تنگدستی به کار خود مشغول باشد و آیا نیاز مادی و کنیز بودن آن می تواند مالکیت به عنوان همسری را بر او ایجاد کند ؟
آیه 53 : ای کسانی که به خدا ایمان آوردید به خانه های پیغمبر داخل مشوید مگر انکه اذن دهد و بر سفره ی طعامش دعوت کند در انحال هم نباید زودتر از وقت امده و به ظروف غذا چشم انتظار گشایید بلکه موقعی که دعوت شده اید بیایید و چون غذا تناول کردید زود از پی کار خود متفرق شوید نه آنجا برای سرگرمی و انس به سخن رانی پردازید که اینکار پیغمبر را آزار می دهد و او به شما از شرم اظهار نمی دارد ولی خدا را از شما بر اظهار حق خجلتی نیست و هرگاه از زنان رسول متاعی می طلبید از پس پرده طلبید که حجاب برای آنکه دلهای شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است و نباید هرگز رسول خدارا بیازارید و نه پس از وفات هیچگاه زنانش را به نکاح خود آورید که این کار نزد خدا بزرگ است (53)
در این ایه یکسری اصول اخلاقی و آداب معاشرتی بیان شده که هر کسی آن را می پذیرد و مطلوب می باشد اما چرا سفارش شونده این ایه تنها پیامبر بوده ؟ آیا ان زمانی که عربهای عصر جاهلیت می گفتند که محمد این آیات را خود ساخته و پرداخته و به طریقی ان را به نفع حضرت محمد می خواندند مثلا از چنین آیه ای نمی توان چنین استنباط کرد که خوب ممکن این وحی و .... ساخته ذهن بشری باشد که می خواهد همه ی امور به نفع او باشد؟ و در قسمت پایانی آیه امده که ((و نه پس از وفات هیچگاه زنانش را به نکاح خود آورید که این کار نزد خدا بزرگ است)) چرا گفته شده که پس از وفات پیامبرکسی زنان او را به نکاح خود در نیاورد؟ آیا این نمی تواند چنین ظنی را ایجاد کند که محمد رسول الله می خواسته مالکیت تام خود را بر همسرانش حتی پس از مرگ حفظ کند در صورتی که همه می دانیم این که کسی پس از مرگ همسرش ازدواج کند با هیچ یک از ارزشهای دینی هیچ منافاتی ندارد ؟
با عرض پوزش از عریض شدن نامه منتظر جواب شما هستم با تشکر
آقای خوشبخت من سرم تو جوب .خاتون امشب بهم گفت .نمی دونستم . ببخشید.ایشالا پدرتون هرچه زودتر بهبود پیدا کنن و لباس عافیت بپوشن . تورو خدا مراقبش باشین.بازم ببخشید .
پاسخحذفجات اینجا خیلی خالیِ هااااا..
پاسخحذفامیدوارم آقای پدر زودتر حالشون خوب بشه و برگردین خونه ...
کاش می تونستیم کاری برات بکنیم..
salam khubi?kheyli narahat shodam vase hale pedaret inshalah ke ,oshkeli nist. khoda ghabool kone hatman doagoo hastim. shad bashi duste man
پاسخحذفسلام
پاسخحذفاز خاله هستی شنیدم پدرتون مریضن واقعا ناراحت شدم امیدوارم هر چه زودتر خوب خوب بشن و شما رو دوباره همونطور سرحال و با نشاط اینجا ببینیم
امیدوارم که فردا حامل خبرهای خوب باشی...
پاسخحذفآقای خوشبخت اینا بیا دیگه یه گردگیری اینجا رو بکن....
پاسخحذفمطمئنا" این دفعه خیلی حرف برای گفتن داری...
سلام خوشبخت جونم خوبی؟ بابا خوب شدن؟ وای خوشبخت کامنتت را خوندم موندم حیرون که یعنی من غم و غصه دارم؟ یعنی اصلا می شه حرفهایی که زدم را به حساب بد شانسی و بد اقبالی و ... گذاشت. بابا دمت گرم تو و گلابی که رسما وضعتون از من بدتر بوده . اما بازم می گم خداییش من هیچ وقت نا شکری نمی کنم اما خوب آدم از بعضی رفتارهای عزیزای دور و برش غصه اش می شه دیگه. حالا هر کی می خواد باشه به نظر من پدر و مادر بودن فقط به اینکه یکی بچه را به دنیا آورده و بزرگ کرده و نون و آبش را داده نیست پدر و مادر خوب باید در حق بچه هاشون پدری و مادری کنن نمی دونم والله. اما من تا اینجا همین چیزها را یاد گرفتم واسه همینم دلم می خواد اگه روزی بچه داشتم هر کاری که از دستم بر میاد براش انجام بدم و بچه ام را عاشقانه دوستش داشته باشم نه مثل مادر من که عاشق بچه هاشه اما بد زبونه و بلد نیست چجوری باید به بچه هاش محبت کنه. از کامنت هایی که تو و گلابی برام گذاشتین از یه نظر خیلی متاثر شدم چون فهمیدم شماهام تو شرایط روحی خوبی بزرگ نشدین و از طرفی هم خیلی خوشحال چون با این پست هم من درددل کردم و سبک شدم هم وقتی دیدم شما ها هم شریک شدین و منو قابل دونستین که از زندگی شخصیتون بگین خوشحال چون این کار را فقط دوستهای واقعی انجام می دن کاری که من حتی با خیلی از دوستامم از دعواها و بحثهایی که با مامان دارم حرفی نمی زنم و وانمود می کنم که همه چیز خوبه. امیدوارم روزهایی خیلی خیلی خوبی در انتظار همه مون باشه دوست من و بشه محبت واقعی را پیدا کنیم. راستی اون پست قبلی هم درباره پدرم بود حدست درست بود. شاد باشی دوست من بای
پاسخحذف